- هامون ایران - https://www.hamooniran.ir -

بازپژوهی فقهی و حقوقی ترور و عناوین همسو؛ مقاله ای از مهدی برهان

بازپژوهی فقهی و حقوقی ترور و عناوین همسو
مهدی برهان

 

 

چکیده
ترور – و تروریسم – از جمله پدیده‌هایی است که امروزه از سوی دولت‌ها، جریان‌های گوناگون سیاسی و اجتماعی از یک‌سو و نیز رسانه‌ها و ارتباطات جمعی و شبکه‌های خبری و اطلاع‌رسانی از سوی دیگر، مورد توجّه قرار گرفته و به نوعی بهره‌برداری‌های خاصّی از آن صورت می‌گیرد تا جایی که، دین اسلام را طرفدار ترور و تروریسم و شخصِ مسلمان را به عنوان تروریست بالأخص در دهه‌ی اخیر معرفی و تعریف می‌نمایند؛ از این‌رو، بازکاوی فقهی و حقوقی ترور و مفهوم آن از دیدگاه اسلام در راستای پاسخی صحیح و شایسته به هجمۀ تبلیغاتی دشمنان و معارضان اسلام، ضروری می‌نماید.
این مقاله، در ابتدا به مفهوم ترور در ادبیات سیاسی و حقوقی با استفاده از فرهنگ‌نامه‌های علوم سیاسی و برخی کتب موضوعی تألیف شده در این رابطه می‌پردازد و سپس مفهوم ترور را در ادبیات قدیم و جدید لغویّون عرب از یک‌سو و تحلیل فقهی مفاهیم مرتبط از جمله محاربه، فتک، اغتیال و إرهاب از سوی دیگر، مورد تحلیل قرار می‌دهد و در ادامه به تناسب و تأکید موضوع مقاله، مفهوم ترور و محاربه – به علّت ارتباط مفهومی و مصداقی – از دیدگاه حضرت امام خمینی (ره) با استقراء در آراء و سخنرانی‌های ایشان تبیین شده است.
کلید واژه‌ها: ترور، محاربه، فتک، اغتیال، إرهاب و افساد.

مفهوم ترور
مفهوم کلاسیک ترور (terror) در فرهنگ لغت، کشتن و حذف فیزیکی غافلگیرانه یا ایجاد رعب و وحشت از طریق دستیازی به قتل و خشونت برای نیل به اهداف شخصی، گروهی، حزبی و دولتی است (واعظی ۱۱:۱۳۸۳). در دانشنامه سیاسی چنین آمده است:
ترور در لغت فرانسه به معنی هراس‌افکنی است. در سیاست به کارهای خشونت‌آمیز و غیرقانونی حکومت‌ها برای سرکوبی مخالفان خود و ترساندن آن‌ها اطلاق می‌شود و نیز کردار گروه‌های مبارزی که برای رسیدن به هدف‌های سیاسی خود، دست به کارهای خشونت‌آمیز و هراس‌انگیز می‌زنند، ترور نامیده می‌شود. همچنین ترور به معنای کشتار سیاسی نیز به کار می‌رود (آشوری ۹۹:۱۳۷۳).
در فرهنگ خیام که در برگیرنده واژه‌ها و لغات پذیرفته شده‌ی اروپایی است، در معنای ترور آمده است: «ترور؛ وحشت و ترس زیاد، به وحشت انداختن به وسیله‌ی تپانچه، کشتن و ایجاد رعب کردن با آدمکشی و جنایت….» است (ترقی بی‌تا: ۵۶۳).
تعاریفی که از «ترور» ارائه شد، برگرفته از اوضاع و احوال سیاسی یکصد سال پایانی سده نوزدهم کشور فرانسه است. درواقع، واژه «ترور» در اواخر سده نوزدهم و همزمان با انقلاب فرانسه، یک روش حکومتی را تداعی می‌کند که اساس آن بر سرکوب مخالفان و دشمنان انقلاب استوار بود. شعله‌های خشونت سیاسی که به نام انقلاب و به رهبری ربسپیر، خطیب فرانسوی، ابرهای تیره‌ی رعب و وحشت را در سراسر کشور گسترانیده بود، عاقبت دامن خود او را گرفت و با اعدام او دوران وحشت، «ترور» به پایان رسید (اردبیلی ۱۱۸:۱۳۸۰).
البته نباید از یاد برد که مشکل ارائه‌ی تعریف مشترک از ترور – و حتی تروریسم – همیشه وجود داشته و این امر، ناشی از آن می‌باشد که عده‌ای کثیر با فرهنگ‌ها، قومیت‌ها و دارای عقاید گوناگونی هستند که در دیدگاه آن‌ها، آن گروه و آن افرادی که از سوی عده‌ای به عنوان مظهر و مصداق تروریست تلقی می‌شوند؛ به هیچ عنوان تروریست شناخته نشده؛ بلکه به عنوان افرادی یاد می‌شوند که در راه مبارزه با آزادی و استقلال به عملیات خشونت‌آمیز و احیاناً غیرقانونی متسمک می‌گردند.
به هر روی، می‌توان به تقریب، تعریفی از تروریسم را این‌گونه ارائه کرد که: تروریسم عبارت است از به کارگیری اقدامات خشونت‌بار شدید و غیرقانونی بر ضدّ جان و یا مالِ عموم شهروندان غیرنظامی یا بخشی از آنان و یا تهدید به آن به منظور ایجاد هراس عمومی (هاشمی، ۴۵:۱۳۹۰).
مفهوم ترور از دیدگاه اسلام
در فقه و حقوق اسلامی در مقابل واژه ترور عناوین اصطلاحی همچون «محاربه»، «فتک»، «اغتیال» و «غیله» وجود دارد.
الف: محاربه
«محاربه» از باب مفاعله به معنای «مقاتله» است. «حَرب» مقابل «سلم» است. «دارالحرب» به بلاد کفّار و مشرکان گویند که بین آنان و مسلمانان، صلح برقرار نیست. «رَجُلٌ حَربٌ» به معنای، سخت‌کوش در جنگ است. «أَنا حَربٌ لِمَن حارَبَنی» یعنی با کسی که با من در جنگ و دشمنی است، دشمنم. «حَربه» آلت جنگ است. «حَرب» سلبِ مال است. «حریبه» مالی است که از دست رفته است. «محراب» صدر مجلس و خانه است و به معنای قبله و مکان امام جماعت نیز آمده است (ابن‌منظور ۱۳۸۸: ذیل حرب). «الحربُ مَعروفٌ، والحَرب‌السَلبُ فِی‌الحَربِ ثُمَّ قد یُسمّی کُلُّ سَلبٍ حَربَاً….» یعنی حرب واژه‌ی معروف و روشنی است و حرب به معنای به غارت و یغما بردن مال در ضمن جنگ است و سپس معنی آن توسعه یافته و در مورد مطلق سلب و غارت مال به کار رفته است (راغب اصفهانی، بی‌تا، ذیل واژه‌ی حرب). با دقت در واژه‌ی حرب، نتایج زیر به دست می‌آید:
۱) محاربه از ریشه‌ی حرب مشتقّ شده است و به معنی جنگ و کارزار به کار می‌رود (موسوی بجنوردی ۱۱۷:۱۳۷۶).
۲) راجع به تناسب کاربرد حرب در مفهوم جنگ، اساساً دو دیدگاه وجود دارد:
الف) به نظر گروهی از اهل لغت «حرب» از ریشه‌ی «حَرَبَ»؛ به معنی غارت‌کردن مال و لخت‌کردن و به یغمابردن استعمال شده است؛ چون در گذشته، غالباً درگیری‌های مسلّحانه و جنگ به سلب و غارت اموال طرف مغلوب به وسیله‌ی طرف غالب، منتهی می‌شده است و حتی در اکثر موارد، هدف از جنگ، غارت و به یغمابردن مال بوده است. درواقع، نوعی ملازمه بین لخت‌کردن مغلوب و سلب مال به جنگ و درگیری مسلحانه لحاظ شده است. بنابراین، حرب به معنی جنگ به کار رفته است.
ب) برخی دیگر، بر این باورند که حرب، نقیض و مقابل «سلم» است و «سلم» به معنی صلح و آرامش می‌باشد. در نتیجه، معنی حرب حالت تضاد و ناامنی خواهد بود. از این‌رو، استعمال این کلمه در مورد جنگ یا درباره‌ی سلب و غارت مال، با ملاحظه‌ی این واقعیت است که جنگ و غارت اموال، هر دو ملازمه با اضطراب و ناامنی برای طرفین، و وجود حالت تضادّ و دشمنی بین آن دو دارد.
۳) «حارَبَ، یُحارِبُ، مُحاربه» که باب مفاعله از ریشه مزبور است، به معنی جنگیدن دو طرف با یکدیگر است. در قرآن‌کریم نیز واژه‌ی حرب و محاربه به کار رفته است و یکی از معانی آن، همان مقاتله و جنگیدن است. مهم‌ترین آیه‌ای که به نام حرب و محاربه شناخته شده، آیه ۳۳ سوره مائده است: «إنّما جَزاءُالّذینَ یُحارِبونَ‌اللهَ و رَسُولَهُ و یَسعَونَ فی‌الأرضِ فَسادَاً أَن یُقَتَّلوا أَو یُصَلَبّوا أو تُقَطَّعَ أیدیِهِم أو أرجُلَهُم مِن خِلافٍ أو یُنفُوا مِن‌الأرضِ ذلِکَ لَهُم خِزیٌ فی‌الدُّنیا و لَهُم فی‌الآخِرهِ عَذابٌ عظیمٌ»: همانا مجازات کسانی که با خدا و رسول او به جنگ برمی‌خیزند و به فساد روی زمین بکوشند، جز این نیست که آنان را به قتل رسانند یا به دار زنند یا دست و پایشان را خلاف یکدیگر ببرند یا (از سرزمین صالحان) تبعید کنند؛ این ذلّتِ دنیوی آنان است و در آخرت عذابی بزرگ برای آنان خواهد بود.
صرف‌نظر از مباحث واژه‌شناسی و ریشه‌یابی لغوی؛ محاربه به عنوان یک اصطلاح فقهی و حقوقی در بین فقها و دانشمندان علوم اسلامی مطرح بوده و در حیطه‌ی مطالعات و تحقیقات علمای حقوق نیز وارد شده و در ادوار مختلف، مباحث گسترده و متنوعی پیرامون آن صورت گرفته است.
شیخ طوسی اقوال مختلفی را در «مبسوط» نقل کرده و سرانجام گفته است که مراد از محاربه از نظر فقهای عامه «قطّاع‌الطریق» هستند و آن کسی است که سلاح بکشد و برای راهزنی در راه‌ها ایجاد خوف کند (شیخ طوسی ۱۳۵۱ ج۸: ۴۷). در عین حال ایشان در کتاب «نهایه» تعریف مشهور فقهای امامیه را پذیرفته و فرموده است: محارب کسی است که سلاح آشکار کند و از اهل ریبه باشد، در شهر باشد یا در غیر آن، در بلاد اسلام باشد یا در بلاد کفر، در شب باشد یا در روز؛ پس هرگاه چنین کند محارب است.
تعریف محاربه به قطعِ طریق که مستلزم ربودن مال افراد در گردنه‌ها و راه‌های خارج از شهر و آبادی است و بیشتر محاربه را به سرقت نزدیک می‌کند، در اقوال فقهای امامیه نادر است و بیشتر به نظر اهل‌سنّت مستند است که گفته‌اند: «حرابه عبارت از قطع طریق یا سرقت کبری است» (عوده، بی‌تا، ج۲: ۲۶۸). به نظر ایشان، اطلاق سرقت بر محاربه بر طریق مجاز است؛ زیرا حقیقت سرقت در ربودن مال به‌طور مخفیانه است؛ در حالی که در قطع طریق (راهزنی) عمل به صورت آشکار واقع می‌شود. در عین حال، در راهزنی به نحوی «خفا» وجود دارد و آن، اختفای راهزن از امام یا کسی است که حافظ امنیت است و لذا اطلاق سرقت بر قطع حریق جز با افزودن قیودی قابل انجام نیست؛ زیرا اگر گفته شود سرقت، از این لفظ، مفهوم قطع طریق فهمیده نمی‌شود و حتماً باید قیودی همراه باشد که لزوم وجود قید، از علائم استعمال مجازی اصطلاحی است (حبیب‌زاده، ۱۳۷۹: ۱۵).
از نظر «ابن‌قدامه» برای تحقّقِ محاربه اولاً؛ اقدام محارب بایستی به صورت علنی باشد. ثانیاً؛ به طریق قهر و غلبه باشد. ثالثاً؛ أخذِ مال صورت گیرد و الّا اگر اخذ مال مخفیانه باشد، فاعل سارق است و اگر عدّه‌ای خروج کنند به نحوی که تعداد آن‌ها موجب قهر و غلب شوند، قطّاع‌الطریق هستند (قرطبی، ۱۹۶۵، ج۳: ۱۵۱).
«ابوحنیفه نعمان» بر این باور است که محاربه فقط در خارج از مصر محقق می‌شود (منظور از مصر، روستا یا شهری است که مردم در آنجا سکونت دارند) و فقط در مسیر حرکت مسافران ممکن است جرم محاربه اتفاق بیفتد. بنابراین، گرفتن مال در داخل شهرها و روستاها، اختلاس به شمار می‌رود و محاربه محسوب نمی‌شود. سرخسی – از فقهای حنفی – در تأیید نظر پیشوای خود می‌گوید که اسم این جرم راهزنی است. از این‌رو، با توجه به نام جرم، وقوع آن جز در راه‌های عمومی بیرون از شهر یا روستا امکان‌پذیر نیست (سرخسی، ۱۹۸۳، ج۹: ۱۹۵).
با بررسی و تدقیق در نظرهای فوق، این نتیجه به دست می‌آید که غالب فقهای اهل‌سنّت، محاربه یا حرابه را به معنای قطع طریق گرفته‌اند که این، مستلزم أخذِ مال غیر است؛ اما در «وسائل‌الشیعه» بابی تحت عنوان «إنّ کُلَّ مَن شَهَّرَ السّلاحَ لِإخافَهِ النّاسِ فَهُوَ مُحارِبٌ» وجود دارد که روایات منقول در آن، همگی درباره‌ی عنوان باب هستند و حاکی از آنند که محارب کسی است که به قصد ترساندن مردم اسلحه می‌کشد و این امر اختصاص به راهزنی و قطع طریق ندارد، هر چند آن‌ها، مصداق بارز محارب هستند و در غیر این صورت، بایست روایات مذکور همگی مقیّد به قطع طریق شده باشد که چنین نیست (حرّ عاملی، بی‌تا: ۵۳۵ ح۸). اطلاق محارب به قاطع طریق و منحصر دانستن محاربه به راهزنی و سرقتی که به طریق قهر و غلبه واقع می‌شود، نوعی تخصیص است که به دلیل نیازمند است تا بتواند عموم آیه را تخصیص بزند که با استدلال فوق، منتفی است.
در تعریفی دیگر از محاربه چنین آمده است:
هرکس برای ترساندن مردم اسلحه بکشد، در خشکی باشد و یا در دریا، در شب یا روز، در شهر باشد یا غیر شهر، محارب است (فخرالمحققین، ۱۳۸۹، ج۴: ۵۴۲).
«شهیدثانی» در شرح عبارتِ «هِیَ تَجریدُ السَّلاحِ بَرَّاً أو بَحرَاً….» شهید اول می‌گوید: محاربه کشیدن اسلحه است در خشکی یا دریا، برای ترساندن مردم؛ در شهر باشد یا غیر شهر، مرد باشد یا زن، قوی باشد یا ضعیف، از اهل ریبه باشد یا نباشد، قصد ترساندن مردم را داشته باشد یا نداشته باشد، بنابر أصحّ اقوال، به دلیل عموم آیه که شامل تمام موارد فوق می‌شود (شهید ثانی، ۱۳۶۵، ج۲: ۳۸۴). ایشان عدم شرط بودن قصد اخافه را صحیح‌ترین نظر می‌داند، اما به نظر می‌رسد با توجه به روایات باب محاربه و نظر غالب فقها، از جمله نظر ایشان در مسالک که می‌فرماید: برای تحقق محاربه شرط است که سلاح برهنه کند و قصد ترساندن مردم را داشته باشد؛ اما اگر اتفاقاً – بدون آنکه او قصد اخافه داشته باشد – مردم بترسند، محارب نیست (شهید ثانی ۱۴۱۹ ج۲: ۴۴۸)، قدر متیقن آن است که برای تحقق محاربه، دو شرط لازم است: اول، کشیدن سلاح یا حمل کردن یا ظاهر کردن سلاح (تشهیر)؛ از همین‌رو، در این خصوص مرحوم کاشف‌الغطا نیز در این‌باره می‌گوید:
محارب کسی است که برای اخافۀ مردم سلاح بکشد و به ناحق بخواهد مردم را بترساند، خواه سلاح تیز باشد یا نیزه، یا شمشیر یا سنگ و عصا، در شب باشد یا در روز که هدف فقط ترسانیدن یا فساد یا اراده کشتن، هتکِ عِرض و آبرو و ترس باشد (حسنی، ۱۳۶۲: ۲۴۸)
در همین رابطه، علمای حقوق نیز به زوایای دیگر این موضوع پرداخته و گفته‌اند:
محارب کسی است که به قصد اخافه مردم یا مردمان (معلوم یا نامشخص) علناً حمل سلاح و یا وسایل کشنده و حرق اموال دیگران کند. هدف متنوع است مانند قتل، گرفتن مال، آدم‌ربایی، اسیر و گروگان‌گیری، خدشه‌دار کردن امنیّتِ بلاد و یا آبادی واحد و یا کوی و برزن یک شهر و یا طرق، قطع طریق، ناامن کردن خطوط هوایی و دریایی (جعفری لنگرودی، ۱۳۸۶، ج۴: ۳۲۳۷).
محارب با خدا کسی است که با اعمال خشونت‌بار و رعب‌انگیز مردم را بترساند یا مصالح جامعه را در معرض خطر قرار دهد. بنابراین زدن کاروان‌ها، ایجاد ناامنی در راه‌ها، دستبرد قهرآمیز به مصالح و منافع عمومی و سرقت‌های مسلحانه، آتش‌سوزی و خرابکاری به قصد ایجاد اغتشاش و ناامنی از مصادیق روشن محاربه هستند (فیض ۱۳۸۱: ۴۷۰).
اما تحقیق آن است که: هر کس اسلحه حمل کند و در جامعه رعب و وحشت و هراس ایجاد کند، محارب است. از این‌رو، فرد به صرف کشیدن اسلحه، محارب به شمار نمی‌آید؛ بلکه علاوه بر آن باید ایجاد رعب و وحشت و هراس کند. آنچه در حرابه مهم است اسلحه کشیدن و ایجاد هراس است ولو اینکه کسی را به قتل نرساند یا مالی را اخذ نکند یا جراحتی بر کسی وارد نکند. البته در چنین حالتی، فرقی نمی‌کند که مهاجم مسلمان باشد یا غیرمسلمان، و نیز در مورد تهاجم، باز هم فرقی نمی‌کند مابین مسلمان باشد یا غیرمسلمان. در هر حال، در اینجا عنوان محارب، صدق می‌کند.
با بررسی مطالب و استدلال‌های مذکور، به نظر می‌رسد که تعریف محاربه به «تجریدُ السّلاح لإخافه‌النّاس» با قول مشهور فقها تناسب بیشتری داشته و أصحّ از بقیه‌ی اقوال است، چنانچه قانون‌گذار جمهوری اسلامی ایران نیز در ماده ۲۷۹ قانون مجازات اسلامی فی‌الجمله از این نظر پیروی کرده و گفته است:
«محاربه عبارت است از کشیدن سلاح به قصد جان، مال یا ناموس مردم یا ارعاب آن‌ها است به نحوی که موجب ناامنی در محیط گردد. هرگاه کسی با انگیزه شخصی به سوی یک یا چند شخص خاص سلاح بکشد و عمل او جنبه عمومی نداشته باشد و نیز کسی که به روی مردم سلاح بکشد، ولی در اثر ناتوانی موجب سلب امنیت نشود، محارب محسوب نمی‌شود» (شامبیاتی، ۱۳۹۲: ۸۶ و ۸۷).
اینکه گفتیم تعریف محارب در ماده مذکور فی‌الجمله موافق با نظر فقهاست، اما نه کاملاً؛ به این علّت است که در هیچ‌یک از تعاریف فقها جمله‌ی «و مفسد فی‌الارض» عطف بر محارب گرفته نشده است، بلکه «فساد در زمین» عطف بر اسلحه و ترساندن مردم شده است. همچنانکه در نظر حضرت امام خمینی (ره) – البته با تفصیلی که بعداً خواهد آمد – و آیه شریفه نیز اینگونه است. از آنجا که فساد، عمل خاص خارجی نیست، بلکه علّت حکم است و ضرورت دارد که قید برای عمل کشیدن اسلحه و ترساندن مردم باشد که نشانگر به ناحق بودن و حرمت عمل است. البته در قانون مذکور، این نقیصه تا حدّی برطرف شده است. به هر حال، اگر ماده مذکور به این صورت تنظیم می‌شد: «هرکس که برای ایجاد رعب و سلب آزادی و امنیت مردم و «إفساد فی‌الأرض» دست به اسلحه ببرد، محارب است» بهتر و منطقی‌تر بود و در این صورت تعریف مزبور به دیدگاه حضرت امام (ره) بیشتر نزدیک می‌شد و مفهوم روشن‌تر از محاربه – هر چند با گستره عام – ارائه می‌گردید؛ البته لازم به ذکر است که قانونگذار در ماده ۲۸۶ قانون مجازات اسلامی ذیلِ «فصل نهم – بغی و افساد فی‌الأرض» به تعریف مفسد فی‌الأرض پرداخته است.
مفهوم محاربه از دیدگاه امام خمینی
امام خمینی ضمن پذیرش نظر مشهور فقهای عظام در تعریف محاربه می‌گوید: «محارب کسی است که شمشیرش را برهنه می‌کند یا آن را تجهیز می‌نماید تا مردم را بترساند و می‌خواهد در زمین افساد نماید» (امام خمینی الف، ۱۳۸۵، ج ۲: ۵۲۴).
براساس این دیدگاه، برای تحقق محاربه، علاوه بر به کار بردن سلاح و قصد اخافه، قصد افساد در زمین هم شرط است. این دیدگاه مبتنی بر این برداشت از آیه ۳۳ سوره مائده است که موضوعِ حکم دو جزء دارد: یکی محاربه و دیگری افساد در زمین؛ یعنی عنوان موردنظر جرم «محاربه بر وجه فساد» است، نه محاربه به تنهایی. در نتیجه، اگر هر یک از شرایط محاربه و افساد تحقق پیدا نکند، موضوع حکم مذکور در آیه تحقق نیافته است، زیرا محاربه و افساد هر یک جزئی از سبب هستند که با تحقق هر دو جزء سبب، مُسبَّب، یعنی مجازات‌های چهارگانه قابلیت اجرا پیدا می‌کند.
درواقع، مقولۀ محاربه و افساد با مجازات آن، مقوله سبب و مسبّب است که تحقق یک جزء سبب، موجب اجرای مسبّب نمی‌گردد؛ بلکه مجازات فقط هنگامی قابل اجراست که افساد فی‌الأرض از طریق محاربه باشد، در غیر این صورت، اگر محاربه موجب فساد نگردد، از شمول حکم آیه خارج است. هر چند پس از پیروزی انقلاب اسلامی و اجرای قوانین جزایی اسلام و تدوین قانون حدود و قصاص در سال ۱۳۶۱ که در زمان حیات حضرت امام (ره) صورت گرفت – با علم به اینکه احکام محاکم انقلاب اسلامی و قانون مجازات اسلامی براساس فتاوی ایشان تنظیم و اجرا می‌شد – شرط افساد فی‌الأرض ملاک قرار نگرفت. لکن از نظر اصولی به نظر می‌رسد شرط مذکور با ظاهر آیه و عمومیت آن موافق نیست، زیرا تقدّم محاربه بر افساد از آن نظر است که رابطه آن‌ها عموم و خصوص مطلق است، اما ایجاد فساد در زمین به طریق محاربه، مستلزم احکام خاص مذکور در آیه ۳۳ سوره مائده است و اگر فساد در زمین به طریق دیگری غیر از محاربه، انجام شود (مانند تشکیل باندهای قاچاق مواد مخدر و باندهای توسعه فحشا و منکرات) حکم دیگری دارد که در آیه ۳۲ سوره مذکور «مَن قَتَلَ نَفسَاً بِغَیرِ نَفسِ أو فَسادِ فی‌الأرضِ فَکَأنَّما قَتَل النّاسَ جمیعاً…..» آمده است، همان‌طور که شیخ طوسی در ذیل آیه ۱۱ سوره بقره «إِذا قیلَ لَهُم لا تُفسِدوا فی‌الأرضِ…..» می‌گوید: «فساد عبارت است از هر چیزی که از اعتدال و استقامت خارج شود….» (شیخ طوسی، بی‌تا، ج۱: ۷۵) و منظور از فساد در زمین، هر کاری است که خدا از آن نهی فرموده باشد. مرحوم طبرسی نیز در تفسیر آیه مذکور می‌گوید: «مراد از «لا تُفسِدوا» منافقان و بازدارندگان مردم از ایمان یا دوستی با کفار است که موجب توهین به اسلام می‌شود» (طبرسی، ۱۳۵۰ ج۱: ۴۹).
با توجه به برداشت‌هایی که از عنوان افساد فی‌الأرض شده، به نظر می‌رسد که منظور از آن اقداماتی است که موجب مفسده عمومی و اجتماعی می‌شود، خواه از طریق فعالیت‌های نظامی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی باشد، خواه از طریق محاربه. در واقع، محاربه نوعی از افساد فی‌الأرض و بلکه مصداق اعلای آن است که از طریق به کار بردن سلاح به قصد اخافه در بین مردم و سلب امنیت اجتماع واقع می‌شود. به هر روی، دیدگاه حضرت امام خمینی درخصوص محاربه باعث می‌شود که عنوان محاربه به دو قسم شود: محارب متّصف به عنوان فساد و محارب غیرمتّصف به عنوان فساد. در حالی که ادعای اینکه حکم آیه شریفه مترتّب بر نفس عنوان محارب به طور مطلق نمی‌شود، صحیح نیست؛ زیرا عبارت «یَسعَونَ فی‌الأرضِ فساداً» برای بیان وجه ثبوت حکم است و راجع به این نظر است که محارب به خاطر اینکه فساد در زمین می‌کند، موضوع حکم آیه قرار گرفته است (فاضل لنکرانی، ۱۴۰۶: ۵۰۱).
از ادامه عبارت شارح تحریرالوسیله که با استناد به آیه ۳۲ سوره مائده عناوین موجب قتل (مثل زنای محصنه و زنای با محارم، لواط) و نیز عناوینی را که مجازات مرحله سوم و چهارم آن‌ها قتل است، مشمول عنوان فساد می‌داند، عکس نتیجه موردنظر ایشان که در تأیید لزوم اراده‌ی فساد در محاربه استفاده کرده ‌اند، گرفته می‌شود. نتیجه این است که در اعمال مجازات برای همه جرایم اصلِ دفع فساد مورد توجه است و اصولاً از نظر اسلام، هر گناه یا جرمی موجب فساد است؛ این سخن بدین معنا نیست که همه جرایم در حکم محاربه‌اند، بلکه به این معناست که هر گناهی موجب عدم اعتدال در جامعه می‌گردد و لذا نوعی فساد تلقّی می‌شود. در عین حال، بعضی از این گناهان دارای مجازات‌های منصوص – حدّ – هستند و فسادی که در این گناهان (مثل زنا و لواط و شرب خمر) مطرح است، اغلب جنبه شخصی دارد. اما اگر ارتکاب این گناهان به نحوی باشد که موجب تشییع فاحشه و تشویش سایر افراد به ارتکاب جرایم مذکور گردد، جنبه‌ی اجتماعی پیدا می‌کند و تحت عنوان «افساد فی‌الأرض» قرار می‌گیرد. لذا اراده‌ی افساد در زمین به طور کلی در همه‌ی گناهان از جمله محاربه، اخذ شده و تعیین شرط دیگری – اضافه بر قصد اخافه – مغایر با ظاهر آیه و سایر مباحث راجع به ملاک جرم است. به نظر می‌رسد، ظاهراً با همین استدلال، شورای نگهبان قانون اساسی در اعلام نظر راجع به قانون حدود و قصاص (مصوّب ۱۳۶۱) بر تعریف قانون‌گذار از محاربه به شرح «محارب هر فرد یا گروهی است که با دست بردن به سلاح به قصد فساد موجب ترس و سلب آزادی و امنیت مردم شود» (مدنی، ۱۳۶۶، ج۴: ۲۵۹) ایراد گرفت و مجلس شورای اسلامی برای تأمین نظر شورای نگهبان عبارت «قصد فساد» را حذف کرد.
از ظاهر عبارت ابوصلاح حلبی که در تعریف محاربه می‌گوید: «…..المُحاربینَ وَ هُمُ‌الّذینَ عَن دارِالأمنِ لِقَطعِ‌الطّریقِ و إِخَافَه‌السَبیلَ و السَّعیِ فی‌الأرضِ بِالفَسادِ…..» (حلبی، بی‌تا: ۲۵۱) فهمیده می‌شود که ایشان نیز علاوه بر قصد اخافه، قصد افساد را شرط می‌دانند و نیز مرحوم فاضل هندی به گونه‌ای به این شرط، پرداخته است که:
محارب، کسی است که برای ترساندن مردم مسلمان اسلحه نمایان کند و یا غیر اسلحه….. به دلیل اطلاق نصوص و اجماع، مرد بودن شرط نیست؛ بلکه برای تحقق محاربه، شوکت و افساد شرط است (فاضل هندی، بی‌تا، ج۲: ۲۵۰).
شایان ذکر است که شرط افساد در بین فقها به طور استثنایی مورد توجه قرار گرفته است و اغلب آن را شرط نمی‌دانند؛ فقط در جواهرالکلام در صدق عنوان محاربه آمده است: «هر کس برای ترساندن اسلحه بکشد یا حمل کند، محارب است؛ ولو یک نفر علیه نفر دیگر، بر وجهی که اراده‌ی فساد بر آن عمل صادق باشد» (نجفی، ۱۹۸۱، ج۴۱: ۵۶۴). به این ترتیب ایشان محاربه را دائرمدار افساد می‌داند، در حالی که حضرت امام خمینی در این باب، معتقد به محاربه بر وجه افساد بوده و قانون‌گذار تاکنون از نظریه فقهی ایشان در قوانین کیفری ایران حتی در قانون مجازات اسلامی (مصوب ۱/۲/۱۳۹۲) استفاده نکرده است، به رغم اینکه اغلب قوانین جزایی در ایران طبق فتاوی ایشان تنظیم می‌گردیده است.
به هر روی، در دیدگاه حضرت امام خمینی – و در مقام رابطه‌سنجی محاربه با ترور – می‌توان چنین نتیجه گرفت که ترورهای صورت گرفته در زمان رهبری ایشان، به عنوان مصداق محاربه تلقی می‌گردد: «…. آنچه ذکر شد و ممنوع اعلام شد در غیر مواردی است که در رابطه با توطئه‌ها و گروهک‌های مخالف اسلام و نظام جمهوری اسلامی است که در خانه‌های امن و تیمی برای براندازی نظام جمهوری اسلامی و ترور شخصیت‌های مجاهد و مردم بی‌گناه کوچه و بازار و برای نقشه‌های خرابکاری و افساد فی‌الأرض اجتماع می‌کنند و محارب خدا و رسول می‌باشند» (امام خمینی صحیفه امام، ج۱۷: ۱۰۶).
ب: فتک
لغویّون قدیم مانند «جوهری» در کتاب لغت خود، درباره معنای فتک گفته است: فتک، آن است که کسی بر همراه خود وارد شود و در حالی که او غافل است به طور ناگهانی او را به چنگ اندازد و به قتلش برساند (جوهری، ج۴، ۱۹۸۷: ۱۶۰۲). در این تعریف، روی دو عنصر تأکید شده: قتل، ناگهانی و غافلگیرانه بودن (عبداللهی‌نژاد و عباس پورمقدم، ۱۳۹۰: ۱۵۷). هر چند در تعاریفی از این دست، نامی از واژه «ترور» آورده نشده ولی برخی از لغت‌نویسان معاصر (جبران، ج۲، ۱۳۸۵: ۱۲۸۱) در این خصوص چنین گفته‌اند: «به ناگهان بر او حمله برد، او را غفلتاً کشت، ترور کرد».
فتک، حذف و قتل به ناحق و با ناجوانمردانگی است که در روایات از آن به «قیّدالفتک» تعبیر شده است (هاشمی شاهرودی ۱۳۸۰: ۱۷). روایاتی درخصوص فتک آمده است که ما امروز از آن به ترور تعبیر می‌کنیم، ولی أعمّ از ترور را شامل می‌شود. روایتی در این خصوص هست که شیعه و سنّی، همه آن را نقل کرده‌اند مبنی بر اینکه پیغمبر (ص) فرمود: «الایمانُ قیّدالفتک» یعنی «ایمان فتک را تقیید می‌زند و مانع می‌شود» و نیز در بعضی از روایات آمده است که: «الاسلام قیّدالفتک» یعنی «اسلام به فتک تقیید می‌زند و از آن منع می‌کند». روایت دیگری از رسول‌اکرم (ص) که فرمود: «من فتک بِمُؤمِنٍ یُریدُ نَفسَهُ و مالَهُ فَدَمُهُ مُباحٌ»؛ این‌ها روایات خاصه‌ای هستند که درخصوص «فتک» از رسول‌اکرم (ص) از طرف شیعه و سنّی نقل شده‌اند (مرعشی ۱۳۸۰: ۳۱).
ج: اغتیال
پیشینیان اهل لغت مانند «ابن‌اثیر» درباره واژه «غیله» که ریشۀ «اغتیال» است چنین می‌گوید: غیله آن است که شخص را فریب دهد و سپس وی را در مکان خلوتی به قتل برساند» (ابن‌اثیر، ج۳، ۱۳۶۴: ۴۰۹) در این تعریف – و تعاریفی از این قبیل – عناصر مورد تأکید عبارت است از: شرّ رسانی و قتل، ناآگاهی از زمان و مکان و چگونگی رسیدن شرّ (عبداللهی‌نژاد و عباس پورمقدم، ۱۳۹۰: ۱۵۷) با این وجود، در ادبیات لغویّون اهل معاصر در تبیین واژه‌ی اغتیال از واژه‌ی «ترور» بهره گرفته شده است: «غول، مستی یا طغیانی است که به نوشنده دست می‌دهد…. و از همین مادّه است اغتیال؛ یعنی کشتن در نهان – ترور – (مترجمان، ج۱، ۱۳۷۷: ۲۲۵) همچنین، در اصطلاح، برخی معنی اغتیال را دقیقاً همان معنای لغوی آن دانسته‌اند (انصاری، ج۴، ۱۴۲۲: ۲۶۱).
از سوی دیگر، در روایات مختلفی کلمات «اغتال، یغتال، اغتیال» وجود دارد؛ مثلاً در باب قاعده «لوث و قسامه» وقتی سؤال‌کننده‌ای از حضرت صادق (ع) سؤال می‌کند که آیا قسامه حق است، ایشان می‌فرمایند: اگر ما این را تشریع نمی‌کردیم، همه می‌آمدند و اغتیال می‌کردند، بعد راهی برای اثباتش نبود. مثلاً مخفیانه می‌آمدند کسی را ترور می‌کردند و شاهدی نبود تا بیّنه‌ی عادله بیاوریم (موسوی بجنوردی، ۱۳۸۰: ۱۸۲). به نظر می‌رسد ترور، قتلی است (اغتیال هم از آن است) که بدون حکم دادگاه انجام شود. بنابراین بایستی به این نکته مهم توجه شود که در اسلام اگر قتل، کیفری دارد باید از طریق دادگاه صادر شود. البته این حق برای فرد باقی است که از خود دفاع کند و حکم بدون حساب و کتاب درباره او صادر نشود. اما حکم حضرت امام خمینی در مورد سلمان رشدی – لعنه‌الله علیه –  به این علّت بود که او در کتابش به مقدسات اسلام اهانت کرد و مسأله مهم بود. امام در آن زمان احساس کرد که صهیونیست بین‌الملل قصد دارد افرادی را تحریک کند تا بر علیه قرآن، پیغمبر اسلام (ص) شرارت کنند. به این دلیل فرمان امام خمینی (ره) خیلی هم مفید بود و غائله را ختم کرد (موسوی بجنوردی، ۱۳۸۰: ۱۸۴).
تفاوت میان دو واژه‌ی اغتیال و فتک، صرفاً به روش اقدام مرتبط است و در نوع اقدام، تفاوتی وجود ندارد. بنابراین هر دو واژه‌، دارای کارکردهای مشابه‌اند. البته در زبان امروز عرب از واژه‌ی اغتیال برای توضیح ترورهای سیاسی استفاده بیشتری می‌شود؛ مثلاً در تمامی اخباری که به دنبال توضیح ترور رفیق حریری در لبنان پخش شد، از واژه اغتیال استفاده کردند؛ در حالی که این واژه در معنای لغوی خود که به مکان غیرمشخصی بردن و کشتن فرد است با آنچه درخصوص ترور حریری اتفاق افتاد، همخوانی ندارد. لذا می‌توان نتیجه گرفت که امروزه واژه اغتیال، یک واژه خاص برای کلیه قتل‌های سیاسی است.
اغتیال یا فتک دارای دو معیار اصلی است: اول، «خشونت محور بودن». دوم، «یکسان بودن هدف و آماج» یعنی این که آماج اقدام تروریستی، خود هدف باشد. به بیانی دیگر، ترور یک فرد به علّت‌های مربوط به خود آن فرد صورت گرفته باشد یا بخش قابل توجهی از آن مربوط به خود آن فرد باشد. علاوه بر این، در تفسیر اغتیال و فتک، الزاماً نمی‌توان معیار و انگیزه‌ی سیاسی را وارد کرد. بنابراین، اقدام می‌تواند با دیگر انگیزه‌ها انجام شده باشد. با توجه به چنین توضیحاتی، بسیار مشکل است که بتوان فتک و اغتیال را در زمره‌ی تروریسم قرار داد. هر چند در مقایسه تروریسم با واژه و مفاهیم بومی و اسلامی، عموماً آن را با اغتیال یا فتک منطبق نموده‌اند (عبداله خانی ۱۳۸۶: ۱۹۵).
د: إرهاب
«إرهاب» و مشتقّاتِ آن در ادبیات قدیم عرب به معنای ترس، ترسانیدن و دچار هراس کردن بوده است (راغب اصفهانی، بی‌تا: ۳۶۶) و قرآن نیز بر این معنا تأکید دارد؛ آنجا که می‌فرماید «وَ إیّایَ فَارهَبُون» (بقره، آیه ۴۰)؛ در راه انجام وظیفه و عمل به پیمان‌ها تنها از من بترسید. در ادبیاتِ معاصر «الحکم إرهابی» به معنای نوعی از حکومت است که برای بر پاداشتن قدرت و سلطه خود به ترساندن متوسل می‌شود و «الإرهاب‌الدولیّ» نیز به معنای تروریسم دولتی و «إرهابی» به معنای تروریست و «شبکه إرهاب» به باند ترور، ترجمه می‌شود (معلوف، ۱۹۹۸: ۲۸۲؛ مهیار، بی‌تا: ۴۶). به هر روی، میان مفهوم قرآنی إرهاب و ترور، تفاوت ماهوی و اساسی وجود دارد و در برابر نوع کاربرد و معنی إرهاب در قرآن و مفهوم ترور در فرهنگ غربی نه تنها یکسانی وجود ندارد؛ بلکه امکان برداشت و آثار مخرّب در فهم مطالب قرآنی پیش می‌آید؛ چرا که این امکان وجود دارد که اگر فردی ترور را به إرهاب معادل‌سازی کند و به سراغ آیات قرآن برود، شاید این امر بر او واقع شود که ترور به عنوان یک راهبرد از سوی اسلام معرفی شده است در حالی که چنین نیست (محقق داماد و تقی‌زاده قوژی، ۱۳۸۸: ۹۳) بنابراین، إرهاب در ادبیات قدیم و قرآن به معنای ترور به کار نرفته و در مطلق ترس و وحشت‌آفرینی استعمال شده است و ادبیات دوره معاصر آن را به معنی ترور به کار برده است و ظاهراً لفظ عام (مطلق ترس) را در معنای خاصّ (ترس‌ها و هراس افکنی‌های ناشی از ترور) به کار می‌برند (عبداللهی‌نژاد و رمضان پورمقدم، ۱۳۹۰: ۱۵۹).
در مجموع می‌توان گفت که ترور، به عنوان یک حرکت و یک ایسم و مکتب در جهان اسلام، از هیچ سابقه‌ای برخوردار نیست؛ چون خلاف ادبیات ارزشی و فرهنگ معنوی قرآنی و اسلامی و خلاف صریح نصّ قرآن – آیه ۳۲ سوره مائده – و احادیث اهل‌بیت و نیز سیره‌ی عملی پیامبراکرم (ص) در مغازی ایشان بوده است. از این‌رو، ترور در دین مقدّس اسلام محکوم می‌باشد.
از سوی دیگر، ترور در هیچ شرایطی از نظر مبانی دینی و فقهی جایز و مشروع نیست؛ چرا که ثمره و نتیجه‌ی مترتب بر آن، از بین رفتن انسان‌های بی‌گناه است و کشتن انسان‌های بی‌گناه در اسلام مطرود و منفیّ است – و حتی می‌توان در این خصوص به اجماع فقهای اسلام استناد کرد – بنابراین، از آنجایی که در ترور و عملیات تروریستی، کشته‌شدن و آسیب‌دیدن افراد بی‌گناه اجتناب‌ناپذیر است و چنین قتل و آسیبی را دین اسلام مطلقاً برنمی‌تابد، لذا ترور و عملیات تروریستی – به رغم ادّعای برخی به ظاهر دانشمندان غربی و مستشرقین – واجد هیچ مبنای اسلامی و فقهی نیست.

مفهوم ترور از دیدگاه امام خمینی (ره)
برای رسیدن به مفهوم ترور در اندیشه حضرت امام خمینی بایستی تمرکز عمده بر دوران رهبری سیاسی ایشان، به‌ویژه بین سال‌های ۱۳۵۸ تا ۱۳۶۱، داشت؛ چرا که ایشان در این برهه‌ی زمانی، به‌طور مستقیم با ترور مواجه شدند. در طی این سال‌ها، تعداد قابل توجهی از نزدیک‌ترین، بهترین و شاخص‌ترین یاران وی توسط گروه‌های ضد انقلاب ترور شده و به شهادت رسیدند. بنابراین در این برهه‌‌ی زمانی، قاعدتاً شاهد برخورد و اعلام موضع صریح ایشان در برابر ترور هستیم.

۱) تعریف ترور از دیدگاه امام خمینی
واژه ترور، به تنهایی یا به صورت ترکیب (مانند ترور اشخاص، ترور انقلاب، ترور روحانیت، ترور علما، ترور مجاهدان، ترور مظلومان، ترور وحشیانه، ترورها، تروریست‌ها و تروریسم امریکایی) جمعاً به تعداد ۱۰۳ بار در صحیفه امام آمده است. برای ارائه‌ی تعریفی از منظر امام، بایستی تمام موارد کاربرد این واژه‌ توسط ایشان را بررسی کرد که این کار نیازمند صرف وقت بسیار است. به هر ترتیب، با بررسی اجمالی بیانات و رویکرد ایشان به این نتیجه می‌رسیم که تعریف حضرت امام خمینی از واژه «ترور» بسیار به تعریف علمی و کلاسیک و متعارف از پدیده ترور نزدیک است. هر چند که، ایشان هیچ‌گاه به تعریف ترور و تروریسم نپرداخته‌اند. ترور که در تعریف علمی، متعارف و کلاسیک آن به معنای ترس و وحشت است، اصطلاحاً به رفتار فرد، گروه، حزب یا دولت اطلاق می‌شود که از طریق خشونت و قتل و خونریزی و ایجاد ترس و وحشت می‌خواهد به هدف‌های سیاسی خود برسد. طبق این تعریف عام، عناصر اصلی ترور عبارتند از: خشونت و قتل و خونریزی، ایجاد ترس و وحشت، رسیدن به یک هدف عمدتاً سیاسی.
الف- اولین عنصر؛ یعنی خشونت و قتل و خونریزی، در بیانات امام (ره) به وضوح تمام به عنوان یکی از مؤلفه‌های پدیده‌ی ترور اشاره شده است:
«قدرت‌های شیطانی مستقیماً و به وسیله عمّال فاسد سر سپرده و یا جاهل بی‌اراده ….. از هیچ وسیله‌ای گرچه مفتضح و واضح‌الفساد دریغ نکردند. از ترور کور اشخاص بی‌گناه کوچه و بازار تا انفجارهای منجر به قتل خردسالان و کهنسالان…..» (امام خمینی ب، ۱۳۸۵، ج۱۹: ۱۴۷-۱۴۶).
ایشان در ۱۴ اردیبهشت ماه ۱۳۵۸، در سخنرانی مراسم بزرگداشت شهادت استاد مطهری، چنین فرمودند: «دلیل عجز شماست که در سیاهی شب، متفکّران ما را می‌کشید» (امام خمینی ب ۱۳۸۵ ج۷: ۱۸۳). همچنین، در سخنرانی جمع زندانیان سیاسی زمان رژیم پهلوی در تاریخ ۱۱ آبان ۱۳۵۸ چنین فرمودند:
«بفهمانید به این‌هایی که این‌طور کارهای ناجوانمردانه می‌کنند….. این نحو کشتن که به طور ناگهانی و دزدکی می‌کشند، این دلیل بر شکست آن‌هاست» (امام خمینی ب، ۱۳۸۵، ج۱۰: ۴۴۱).
ب- عنصر بعدی ترور، تلاش برای ایجاد رعب و وحشت در بین مردم و جامعه است که حضرت امام (ره) به این ویژگی نیز در بیاناتشان اشاره داشته‌اند:
«تروریست‌ها نمی‌توانند شخصیت انسانی مردان اسلام را ترور کنند. آنان بدانند که به خواست خدای توانا ملت با رفتن اشخاص بزرگ در مبارزه علیه فساد و استبداد و استعمار مصمم‌تر می‌شوند ….. اینان که شکست و مرگ خود را لمس نموده و با این رفتار غیرانسانی می‌خواهند انتقام بگیرند یا به خیال خام خود مجاهدین در اسلام را بترسانند، بدگمان کرده‌اند ….» (امام خمینی ب، ۱۳۸۵، ج۷: ۱۷۹).
همچنین ایشان در جایی دیگر فرموده‌اند:
«نترسند از اینکه این اقشار ضعیف به جنبش درآمدند و به خیال خود برای ارعاب ملت ترور می‌کنند. ملت ما هرگز از این معانی نمی‌ترسد، و نهضت ما هرگز ترور نمی‌شود. ترور اشخاص، ترور نهضت نیست ….. هرگز ما نمی‌ترسیم از این ترورها و هرگز به عقب بر نمی‌گردیم ….» (امام خمینی ب، ۱۳۸۵، ج۷: ۵۰۵).
ج-عنصر سوم ترور که داشتن هدف، به ویژه هدفی سیاسی است در بیانات حضرت امام (ره) نمودِ کاملی دارد. ایشان در سخنرانی ۱۹ اردیبهشت ماه ۱۳۵۸ در مدرسه فیضیه قم، در این‌باره چنین گفته‌اند:
«این نوکرهای چپ و راست – این انگل‌ها، این چپاولگران و معاونین چپاولگران – بدانند این حرکات مذبوحانه را نمی‌توانند ادامه دهند با ترور شخص میدان برای آن‌ها باز نخواهد شد…. ترور برای شما فایده ندارد» (امام خمینی ب، ۱۳۸۵، ج۷: ۲۳۲).

ایشان در جایی دیگر، چنین بیان داشته‌اند:
«آمریکا بد گمان کرده است که با کشتن و با ترور می‌تواند کاری انجام بدهد. کمونیست‌های ساختگی ….. مکتب‌های انحرافی …. ریشه‌های گندیده رژیم سابق، بد خیال کرده‌اند که می‌توانند با ترور جلو احساسات ملت ما را بگیرند….. اگر ما ترور بشویم ملت ما هست ….. نهضت ما زنده است» (امام خمینی ب، ۱۳۸۵، ج۷: ۱۹۱).
به نظر می‌رسد، علی‌رغم تعریف صریح و مستقیم حضرت امام خمینی (ره) از ترور می‌توان چنین گفت که ترور از منظر ایشان «به رفتار فرد، گروه، حزب یا دولتی اطلاق می‌شود که از طریق خشونت و قتل و خونریزی ناگهانی و مخفیانه، و ایجاد رعب و ترس و وحشت می‌خواهد به اهداف سیاسی خود برسد».
و همچنین تعریف دیگری را (ر.ک: زکی، ۱۳۹۲: ۲۲۸) می‌توان طبق دیدگاه حضرت امام (ره) به صورت تفصیلی ارائه کرد که: «اعمالِ جنایت‌کارانه و مجرمانه‌ای نظیر قتل، بمب‌گذاری، گروگان‌گیری، هواپیماربایی، حمله به اماکن عمومی، آتش‌سوزی، کشتن افراد بی‌گناه، تهدید، ایجاد فتنه و غائله و نظایر آن با غرض ایجاد رعب و خوف و اختناق برای رسیدن به اهداف شیطانی و استکباری با توسل به زور و خشونت و براساس طرح و برنامه و به شیوه‌ی انفرادی، گروهی و یا دولتی انجام می‌گیرد و تروریست، کس و یا کسانی هستند که مرتکب چنین اعمال جنایت‌کارانه می‌شوند و یا طرّاح و حامی اصلی آن‌ها هستند».
۲) نظر امام خمینی (ره) درباره ترور
امام خمینی به صراحت، ترور و اقدامات تروریستی را رفتاری غیرانسانی معرفی می‌کنند و در عین حال آن را بسیار ناجوانمردانه می‌خواند:
«اینان که شکست و مرگ خود را لمس نموده و با این رفتار غیرانسانی می‌خواهند انتقام بگیرند….. بد گمان کرده‌اند» (امام خمینی ب، ۱۳۸۵، ج۷: ۱۷۹). «بفهمانید به این‌هایی که این‌طور کارهای ناجوانمردانه می‌کنند ….» (امام خمینی ب، ۱۳۸۵، ج۱۰: ۴۴۱).
از طرف دیگر، از نظر امام (ره)، دست‌زدن به اقدامات تروریستی، حاکی از بی‌عقلی و نشانه حماقت مرتکبین آن‌هاست:
«حالا شخصیت‌ها را ترور می‌کنند. خیال می‌کنند، در عین حالی که دیدند که یک شخصیتی را که ترور می‌کنند سرتاسر ایران تظاهر می‌کنند و قوی‌تر می‌شوند، مع‌ذلک از بی‌عقلی‌شان باز این کار را انجام می‌دهند» (امام خمینی ب، ۱۳۸۵، ج۱۱: ۳۵۱-۳۵۰).
علاوه بر موارد فوق، حضرت امام معتقد بودند که دست‌زدن به ترور ناشی از ضعف، شکست و زبونی است و فرق نمی‌کند که این ضعف و زبونی از شخص باشد یا از دولت:
«دلیل مأیوس شدن، این دست‌زدن به این ترورها و به این کارهای خرابکاری است…. این‌ها دلیل بر ضعف است. کسی که خودش را دیگر ضعیف می‌داند و از بین رفته می‌داند به این امور تخریبی دست می‌زند» (امام خمینی ب، ۱۳۸۵، ج۹: ۹۵).
«امروز استکبار شرق و غرب چون از رویارویی مستقیم با جهان اسلام عاجز مانده است، راه ترور و از میان بردن شخصیت‌های دینی و سیاسی را….. به آزمایش گذاشته‌اند» (امام خمینی ب، ۱۳۸۵، ج۲۱: ۱۲۰).
با این بیانات ارزشمند و مملوّ از تعابیر علمی و سیاسی که چندین نمونه از آن‌ها به عنوان گلچینی از اندیشه ناب حضرت امام خمینی ذکر شد، مسلّم و واضح است که ایشان با قاطعیت تمام، ترور را محکوم می‌کنند و هر گونه توسل به شیوه‌های تروریستی برای نیل به اهداف سیاسی را نه تنها نادرست می‌دانند، بلکه به شدت با آن مخالف بوده و بنا به دلایل شرعی، اخلاقی و انسانی، ترور و تروریسم و هرگونه اقدام رعب‌آور همراه با خشونت را نفی می‌کند. از سوی دیگر، ایشان، نظر اسلام را در مورد ترور بیان می‌کنند و قائلند که منطق اسلام اجازه ترور را نمی‌دهد و شخص مسلمان نمی‌تواند تروریست باشد:
«اگر منطق داشتید که صحبت می‌کردید؛ مباحثه می‌کردید. لکن منطق ندارید، منطق شما ترور است! منطق اسلام ترور را باطل می‌داند. اسلام منطق دارد» (امام خمینی ب، ۱۳۸۵، ج۷: ۱۸۳).
«شما مطمئن باشید که ملت ما مسلم است و مسلم تروریست نیست» (امام خمینی ب، ۱۳۸۵، ج۱۱: ۷۷).
به بیانی روشن‌تر، در دیدگاه حضرت امام (ره) اسلام با ترور و تروریست مخالف است و از این‌رو، مسلمان حقیقی نمی‌تواند مصداق تروریست قرار گیرد؛ زیرا اسلام با اعمال و رفتارهای «منشانه و متوحشانه و ارتکاب اعمال جنایت‌کارانه‌ی تروریستی مخالف است؛ آن‌که با نام اسلام و یا در سایه‌ی اسلام غیرمحمّدی (ص) مرتکب اعمال وحشیانه و متهوّرانه می‌شود نظیر آنچه امروز تروریست‌ها در عراق، افغانستان و سوریه، جان هزاران زن و کودک و افراد بی‌گناه و بی‌پناه را می‌گیرند و از خانه و آشیانه‌شان بیرون می‌کنند، هیچ‌گونه علقه‌ای و انتسابی به دین رحمانی و اخلاقی اسلام ندارند و لذا چنین افرادی نمی‌توانند تحت عنوان یک مسلمان معتقد به اصول و ارکان اساسی دیانت اسلام قرار گیرند؛ آنان بیشتر ابزار دست استعمارگران و فتنه‌گرایان بین‌المللی و صهیونیست‌ها هستند.
بنابراین، از نظر حضرت امام (ره) اسلام ناب محمّدی (ص) اسلامی است همه‌جانبه که تمامی ابعاد حیات بشری را دربرگرفته و در عین دارابودن عدالت، اعتدال و دوری از هرگونه افراط و تفریط در آن به وضوح نمایان است و در مقابل، اسلام امریکایی قرار دارد که زمامداران آن و رهبران مذهبی درباری در آن مردم را به سمت اسلامی سوق می‌دهند که در خط امریکاست. در چنین اسلامی به فکر و اندیشه و مصالح اسلام حقیقی توجهی نمی‌شود که در این خصوص حضرت امام (ره) می‌فرماید: «مگر مسلمانان نمی‌بینند که امروز مراکز وهابیت در جهان به کانون‌های فتنه و جاسوسی مبدّل شده‌اند که از یک طرف اسلام اشرافیت، اسلام ابوسفیان، اسلام ملّاهای کثیف درباری، اسلام مقدّس نماهای بی‌شعور حوزه‌های علمی و دانشگاهی، اسلام ذلّت و نکبت، اسلام پول و زور، اسلام فریب و سازش و اسارت، اسلامِ حاکمیت سرمایه و سرمایه‌داران بر مظلومین و پا برهنه‌ها و در یک کلمه «اسلام امریکایی» را ترویج می‌کنند» (صحیفه امام، جلد ۲۱، ص ۲۷۸).
جالب است بدانیم که جمعیت مؤتلفه اسلامی برای کسب جواز «ترور حسنعلی منصور نخست» از حضرت امام درخواست کرد که این مجوز را صادر کنند، ولی ایشان از این کار استنکاف ورزیدند:
در سیره آیت‌الله خمینی چه پیش و چه پس از انقلاب، موردی که دستور ترور از ناحیه ایشان صادر شده باشد، به چشم نمی‌خورد . در قضیه ترور حسنعلی منصور با آنکه مؤتلفه، نماینده‌ای به خدمت ایشان به نجف جهت استیذان فرستاد، آن حضرت از صدور چنین حکمی استنکاف ورزیدند و این جمعیت ناچار شد به سراغ بعضی دیگر از مراجع برود (طیّب، ۱۳۸۴: ۶۳).
نتیجه‌گیری
در نتیجه‌گیری کلّی می‌توان چنین گفت: تعریفی که با استناد به گفته‌ها و بیانات امام خمینی (ره) از ترور به دست می‌آید، تعریفی کاملاً علمی و متعارف است که در آن خشونت و ترس از مؤلفه‌های اصلی است. با این حال، نمی‌توان چه در دوره‌ی قبل از انقلاب اسلامی و چه پس از پیروزی جمهوری اسلامی، ردّپایی از موافقت ایشان با ترور مشاهده کرد، بلکه آن حضرت ترور را عملی وحشیانه و غیراسلامی می‌دانند و آن را جدا از منطق اسلام دانسته و محکوم به شکست معرفی می‌کنند، بنابراین، از منظر ایشان، ترور به رفتار فرد، گروه، حزب یا دولتی گفته می‌شود که از طریق خشونت و قتل و خونریزی ناگهانی و مخفیانه و ایجاد رعب و ترس در پی نیل به اهداف خاص سیاسی خود است.
از سوی دیگر، طبق دیدگاه حضرت امام (ره) اسلام و منطق اسلام، مخالف با هرگونه ترور و اختناق شدید اجتماعی است و از این‌رو، مسلمان حقیقی و واقعی نمی‌تواند – اصلاً امکانِ آن در دینِ مبین اسلام وجود و مهیّا نشده است که – مصداق تروریست قرار گیرد؛ چرا که اسلام ناب محمّدی (ص) با اعمال و رفتارهای وحشیانه و متهوّرانه که موجب کشته‌شدن افراد بی‌گناه و بی‌پناه – مسلمان و غیرمسلمان – می‌شود مخالف و معارض است و آنان که به نام دین اسلام، مرتکب اعمال مزبور می‌شوند هیچ‌گونه علقه و انتسابی به دین رحمانی و اخلاقی اسلامی ندارند و بیشتر بسانِ ابزاری در دستان استعمارگران و مستکبرین عالم و صهیونیست‌ها هستند؛ البته نباید تعریف و تحلیل مذکور، مبارزات رهایی‌بخش ملّت‌های تحت ستم که برای آزادی، تحقق آرمان‌های الهی، ارزش‌های ملی و انسانی مطابق با فطرت سالم انسانی و برای دفاع از دین و سرزمین خویش در برابر ظلم، تجاوز، اشغال و ستمگری‌های ظالمان به پا می‌خیزند – و دست به قیام می‌زنند – خارج از مفهوم ترور و تروریست است و در قالب عنوان دیگری با نام «دفاع مشروع» تعریف و ماهیتی غیر از ترور و وحشت و اختناق دارد.

منابع
– قرآن‌کریم.
– آشوری، داریوش. (۱۳۷۳) فرهنگ سیاسی، تهران: انتشارات مروارید.
– ابن‌اثیر، مبارک‌بن‌محمّد. (۱۳۶۴) النهایه فی غریب‌الحدیث و الأثر، قم، مؤسسه اسماعیلیان، چاپ چهارم.
– ابن‌منظور، محمّدبن‌مکرم. (۱۳۸۸) لسان‌العرب، بیروت: دارصادر.
– اردبیلی، محمّدعلی. (۱۳۸۰) «تروریسم و دفاع مشروع از منظر اسلام و حقوق بین‌الملل» مجموعه مقالات و سخنرانی‌های ارائه شده در همایش پنجم و ششم دی ماه، تهران.
– امام خمینی، سیّد روح‌الله. (الف ۱۳۸۵) تحریرالوسیله، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ اول.
–        . (ب ۱۳۸۵) صحیفه امام، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ و نشر عروج، چاپ چهارم.
– انصاری، محمّدعلی، (۱۴۲۲ ق.) موسوعه الفقهیّه المیسره، قم، مجمع‌ الفکرالاسلامی، چاپ اول.
– ترقّی، محمّدعلی. (بی‌تا) فرهنگ خیام، تهران، چاپ نهم.
– جعفری لنگرودی، محمّدجعفر. (۱۳۸۶) مبسوط در ترمینولوژی حقوق، تهران: گنج دانش، چاپ سوم.
– حبیب‌زاده، محمّدجعفر. (۱۳۷۹) محاربه در حقوق کیفری ایران، تهران: دانشگاه تربیت مدرس.
– حرّ عاملی، محمّدبن‌حسن. (بی‌تا) وسائل‌الشیعه، بیروت، دار احیاء التراث‌العربی.
– حسنی، علی‌اکبر. (۱۳۶۲) نظری به قوانین جزایی اسلام، تهران: دانشگاه تهران.
– حلبی، ابوصلاح. (بی‌تا) الکافی فی‌الفقه، تحقیق از رضا استادی، اصفهان: انتشارات مکتب امیرالمؤمنین.
– جوهری، اسماعیل‌بن‌حمّاد. (۱۸۹۷م.) صحاح‌اللغه، بیروت، دارالعلم للملّایین.
– راغب اصفهانی، ابوالقاسم حسین‌بن‌محمّد. (بی‌تا) المفردات فی غریب‌القرآن، تحقیق از محمّد سیّد گیلانی، بیروت: چاپ دارالمعرفه.
– زکی، حمید. (۱۳۹۲) مفهوم و مصداق تروریسم در اسناد و معاهدات بین‌المللی و دیدگاه امام خمینی؛ مجموعه مقالات: بررسی فقهی مسئله ترور از دیدگاه امام خمینی (ره)، جمعی از محققان، تهران، انتشارات عروج، چاپ اول.
– سرخسی، شمس‌الدین. (۱۹۸۳) المبسوط، استانبول: دارالدعوه.
– شامبیاتی، هوشنگ، (۱۳۹۲) قانون مجازات اسلامی (مصوّب ۱/۲/۱۳۹۲)، تهران، انتشارات مجد، چاپ اول.
– شهیدثانی، زین‌الدین، (۱۴۱۹) مسالک‌الإفهام فی شرح شرایع‌الاسلام، قم: معارف اسلامی.
–         . (۱۳۶۵ق.) الروضه البهیه فی شرح اللمعه الدمشقیه. قم: دفتر تبلیغات اسلامی.
– شیخ طوسی، ابوجعفر محمّدبن‌حسن. (بی‌تا) التبیان فی تفسیرالقرآن، بیروت، دار احیاء التراث‌العربی.
–         . (۱۳۵۱ق.) المبسوط فی فقه‌الامامیه، قم: انتشارات مرتضویه.
– طبرسی، فضل‌بن‌حسن. (۱۳۵۰) مجمع‌البیان، ترجمه احمد بهشتی، مؤسسه انتشاراتی فراهانی.
– طیّب، علیرضا. (۱۳۸۴) تروریسم، تهران: نشر نی، چاپ دوم.
– عبداللهی‌نژاد، عبدالکریم و رمضان عباس‌پور مقدم. (۱۳۹۰) ترور از دیدگاه فقه، مشهد، دانشکده الهیات و معارف اسلامی، مجله مطالعات اسلامی، فقه و اصول، سال چهل و سوم.
– عبداله خانی، علی. (۱۳۸۶) تروریسم‌شناسی، تهران: مؤسسه فرهنگی مطالعات و تحقیقات بین‌المللی ابرار معاصر تهران.
– عوده، عبدالقادر. (بی‌تا) التشریع‌الجنائی‌الإسلامی، بیروت: دارالکتب العربی.
– فاضل لنکرانی، شیخ محمّد. (۱۴۰۶)، تفصیل‌الشریعه فی شرح تحریرالوسیله (کتاب الحدود)، قم: المطبعهالعلمیه.
– فاضل هندی، بهاءالدین محمّد اصفهانی. (بی‌تا) کشف‌اللثام. بی‌جا.
– فخرالمحققین. (۱۳۸۹) ایضاح‌الفوائد، قم: چاپ اول.
– فیض، علیرضا. (۱۳۸۱) مقارنه و تطبیق در حقوق جزای عمومی، تهران: سازمان چاپ و انتشارات، چاپ ششم.
– قرطبی، محمّدبن‌احمد انصاری. (۱۹۶۵) الجامع‌لأحکام‌القرآن، بیروت: دار احیاء التراث‌العربی.
– مدنی، سیّد جلال‌الدین. (۱۳۶۶) حقوق اساسی جمهوری اسلامی ایران، تهران: انتشارات سروش.
– محقق داماد، سیّد مصطفی و شیما تقی‌زاده قوژدی. (۱۳۸۸) ترور و رابطه آن با محاربه با نگاهی به آراء و نظرات امام خمینی (ره)، تهران، مجله‌نامه الهیات، سال سوم، شماره هشتم.
– مرعشی، سیّد محمّدحسن. (۱۳۸۰) «تروریسم و دفاع مشروع از منظر اسلام و حقوق بین‌الملل» مجموعه مقالات و سخنرانی‌های ارائه شده در همایش پنجم و ششم تهران.
– موسوی بجنوردی، سیّد محمّد. (۱۳۷۶) فقه تطبیقی بخش جزایی، تهران: میعاد.
–        . (۱۳۸۵) مجموعه مقالات فقهی حقوقی، فلسفی و اجتماعی، تهران: پژوهشکده امام خمینی (ره) و انقلاب اسلامی، انتشارات عروج.
–         . (۱۳۸۰) تهران: «تروریسم و دفاع مشروع از منظر اسلام و حقوق بین‌الملل» مجموعه مقالات و سخنرانی‌های ارائه شده در همایش پنجم و ششم دی ماه، تهران.
– مهیار، رضا. (بی‌تا)، فرهنگ ابجدی فارسی عربی، قم، انتشارات اسلامی.
– نجفی، محمّدحسن. (۱۹۸۱) جواهرالکلام، بیروت: دار احیاء التراث‌العربی.
– واعظی، حسن. (۱۳۸۳) تروریسم، تهران: سروش چاپ دوم.
– هاشمی شاهرودی، سیّد محمود. (۱۳۸۰) تهران: «تروریسم و دفاع مشروع از منظر اسلام و حقوق بین‌الملل»، مجموعه مقالات و سخنرانی‌های ارائه شده در همایش پنجم و ششم دی ماه، تهران.
– هاشمی، سیّدحسین. (۱۳۹۰)، تروریسم از منظر حقوق اسلام و اسناد بین‌المللی، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، چاپ اول.