- هامون ایران - https://www.hamooniran.ir -

عدالت کور، نگاهی بر مساله خشونت پنهان علیه زنان؛ مقاله ای از مهدیه امیری دشتی

عدالت کور

نگاهی بر مساله خشونت پنهان علیه زنان

مهدیه امیری دشتی

از آقای ک. پرسیدند:”اگر عاشق کسی بشوی چه می کنی؟” آقای ک. جواب داد:”طرحی از او می کشم و مطمئن می شوم که به آن شبیه شود.” “کدام شبیه شود؟ آن طرح؟” آقای ک. گفت:” نه، آن شخص”

این متن، قسمتی از یکی از داستان های “برشت” درباره ی آقای کوینر(اگرآقای ک. شخصی را دوست بدارد) هست که دارای پیامی مبنی بر خشونتی اخلاقی است. خشونتی که پنهان هست و عریان نیست.

زنان در جامعه همواره تجربه “پرتاب شدن” به جایی را دارند که در آن گیر افتاده اند. جایی که به “روح و روان” آنها تعلق ندارد و در “تار عنکبوت شرایط از پیش موجود”، گرفتار آمده اند. شرایطی که جامعه از طریق فرهنگ در بین اشخاص نهادینه کرده و زنان به ناچار مجبور به پذیرش آن هستند. این شرایط قابل لمس نیست. چراکه؛ از همان ابتدا همراه افراد بوده و بسیار عادی در کنار آن گذر می شود. شرایطی که به خشونت “پنهان” معروف هست. این وضعیتی است که قابلیت “سوژه” بودن را از زنان می گیرد و باعث می شود که آنها مجبور به اجرای رفتارهایی منفعل شوند. خشونت تنها محدود به پرخاشگری و تعرضات جسمی و فیزیکی نیست بلکه این گفتمان فرهنگی جامعه است که این مساله را بنیان نهاده است. مساله ای که در مناسبات و رفتارهای فردی و اجتماعی بروزمی یابد اما این ساختار جامعه هست که این مساله را به رسمیت شناخته و با ایدئولوژی مسلط بسط می دهد. ایدئولوژی ای که باعث می شود خشونت به صورت یک قانون درآید و این در هم تنیدگی خشونت و قانون آنجا بارز می شود که از قدیم تا کنون تفاوت های جنسیتی بین زن و مرد وجود داشته و قانون در برخی بندهای خود از این موضوع دفاع می کند. ما ساده ترین این خشونت را در رفتارهای مردان نسبت به زنان می بینیم و چون قانون منعی بر اجرای آن نگذاشته است، به سادگی از سوی افراد خصوصا زنان پذیرفته می شود. این رفتار باعث بهره کشی از زن و “اخته” نمودن وی می شود.به قول ژیژک «خشونتی که با ذات یک نظام سرشته شده نه تنها خشونت فیزیکی مستقیم بلکه افزون بر آن، شکل‌های ظریف‌تری از قهر و اجبار که مناسبات سلطه و بهره‌کشی از جمله تهدید به خشونت را سرپا نگه می‌دارد.»(ژیژک، خشونت (پنج نگاه زیر چشمی): ۱۳۸۹ : ۲۰)

سلطه ایدئولوژی، قدرت و خشونت بر زنان باعث می شود که زنان در چرخه ای از “دُور” بیفتند که توان مقابله با این سلطه را نداشته باشند. همانطور که قرن هاست زنان سعی در گرفتن حق خود دارند اما تاکنون موفق به اینکاربه طور تمام و کمال نشده اند. چراکه؛ قرن هاست این قدرت و ایدئولوژی بر زنان سلطه داشته و از آنها “دیگری” هایی ساخته که گاهی حتی قادر به بازشناختن خود نیستند. این احساس “دیگربودگی” در زنان “خلا” ای ایجاد می کند که باعث می شود زنان نسبت به “هویت” خویش دچار تردید گردند و “ازخود بیگانگی” شکل گیرد. احساسی که باعث تشدید خشونت های پنهان در روح و روان زنان می شود و آنها را از درون تهی و پوچ می کند. قدرت و ایدئولوژی به تبلیغ عدالت بین زن و مرد می پردازند اما این در هم تنیدگی، عدالت کوری را نوید می دهد که زنان با وجود قانون های مورد پذیرش از جانب ایدئولوژی و بسط و سلطه آن بر دنیای مردسالار چند قرنی، جایگاهی ندارند و همچنان باید در خلا “خودبودگی” دست و پا زنند.

درک این نکته ضروری است که شکستن این دُور پارادوکس های اخلاقی قدرت و ایدئولوژی (که به ظاهر سعی در احقاق حقوق زنان دارند و از طرف دیگر حق آنان را ضایع می کنند)، زمانی ممکن است که با آگاه نمودن تمامی افراد جامعه از طریق دادن آموزش، طی قرن های متوالی صورت پذیرد.