- هامون ایران - https://www.hamooniran.ir -

خشونتی بنام منع خشونت بر علیه زنان؛ مقاله ای از دکتر مصطفی عبدی

خشونتی بنام منع خشونت بر علیه زنان

مصطفی عبدی/ جامعه شناسی

در تقویم های ملی و بین المللی به منظور ارج نهادن به قشر خاصی از جامعه و یا با هدف توجه بیشتر به آن اقشار برخی روزهای ملی و بین المللی پررنگ شده اند. یکی از این مناسبت ها که امسال در نشریه های متعدد ایران فضایی به خود اختصاص داده است، روز نه به خشونت بر علیه زنان است. سردبیر دو هفته نامه آوای هاهون این روز را بر من یادآور شده و خواستار تهیه مطلب توسط دوستان فرهیخته کانال جامعه شناسی هرمزگان برای انتشار پرونده ای در این خصوص شد. بر من و دوستان فرهیخته ام پوشیده نیست که سردبیر این نشریه و تیم متخصص آن ـ که انصافاً دوهفته نامه ای وزین و حرفه ای که فراتر از سطح استانی است منتشر می­کنند ـ دغدغه­ی روشنگری و سعادت و بهروزی بشریت را در سر دارند. اما قبلاً هم که ویژه نامه ای در خصوص زنان منتشر کردند به سردبیر محترم یادآور شدم که به دلایل علمی از اساس با چنین ویژه نامه­هایی مخالفم و اتفاقاً معتقدم که این اقدامات نتیجه­ای عکس خواهند داشت. گروهی از فمنیست­های جهانی نیز بر این نظرند که تکرار مداوم گزاره هایی که فاصله بین نقش ها و موقعیت های اجتماعی جنسیتی را باز گو می­کنند نه تنها گامی در مسیر عادلانه کردن و برابر سازی شرایط اجتماعی جنسیتی نخواهد بود، بلکه آن وضعیت نابرابر مورد هدف برای تغییر در بعد ذهنی و عینی جامعه از این طریق مدام باز تولید خواهند شد. با وجود قرابت این دیدگاه فمینستی با نقد مورد نظر من، اما نمی خواهم برای اثبات علمی این خشونت بازتولید شده توسط رسانه ها در یادآوری روزی بنام منع خشونت بر علیه زنان از آن رویکرد بهره­گیرم، بلکه توجه خوانندگان این متن را جلب می کنم بر دیدگاه ها و نقطه نظرات نظریه پردازان گفتمان و خصوصاً گفتمان انتقادی.

از رویکرد تحلیل گفتمان، گفتمان تولید کننده واقعیت های اجتماعی است. پس واقعیت های اجتماعی همچون جنسیت، تقسیم کار جنسی، خشونت، خشونت بر علیه زنان در ارتباط با گفتمان های غالب هر عصر مفصل بندی شده و تعریف و باز تعریف می شوند. گفتمان ها که تغییر می کنند این عناصر نیز تغییر می کنند، اما این یک رابطه متقابل دیالکتیکی است، تغییر در عناصر نیز گفتمان را متأثر کرده و احتمال تغییر در گفتمان را در پی خواهد داشت. عناصر گفتمانی محدود به بخش عینی جامعه نیست، بعد ذهنی جامعه و از جمله عقل سلیم و دانش زمینه ای مردم در زندگی روزمره نیز بخش مهمی از هر گفتمان غالبی در هر عصر هستند.

پس تکرار گزاره هایی چون «منع خشونت بر علیه زنان»، باورهای ذهنی و دانش زمینه ای را در ذهن ناخودآگاه مردمان بازتولید خواهد کرد که نتیجه آن در نزد مردمان، استمرار باور به وجود برخی واقعیت­ها مرتبط با جنسیت اجتماعی مورد نظر برای تغییر می شود، واقعیت هایی از این قبیل؛ بخشی از جامعه به دلایل فیزیولوژیکی و ذاتی کم توان تر از بخش دیگر بوده و همواره در طول تاریخ به دلیل این ویژگی های ذاتی تحت ستم و اعمال خشونت بوده­اند. این کنش و رفتار جامعه با زنان، ناخودآگاه از درون آنها را باورمند به ضعف و ناتوانی خواهد خواهد کرد، ناتوانی که ذاتی نیست و اجتماعی است، و همین طور علاوه بر مردان خود زنان نیز همچون مردان در مواجهه با چنین یادآوری هایی بنام منع خشونت بر علیه زنان و یا تاکید بر توجه ویژه بر حقوق زنان همچون برنامه حقوق شهروندی دولت امید، تحت تاثیر قرار می گیرند.

بدون شک هر اقدامی برای بهبود شرایط زیست زنان باید در جهت کم رنگ نمودن تفاوت های اجتماعی که منتهی به نابرابری اجتماعی شده باشد، اما چنین یاد نامه هایی برعکس این تفاوت ها و فاصله های خشونت زا را پررنگ تر کرده و بازتولید می کنند. در نتیجه با توجه ویژه جامعه در یادنامه ها و گرامی داشت های باز تولید کننده شکاف و فاصله اجتماعی جنسیتی، زنان نیز همچون مردان هم متاثر از آن رفتار ذکر شده در بالا از مردان و خود(پذیرش دورنی ناتوانی و جنس دوم بودن) به دلیل ذهنیت و عقل سلیمی که از تکرار گزاره های یادآور فاصله های اجتماعی در آن­ها ایجاد شده است، ذهن خودآگاه زنان خود را به سمتی سوق می دهند که خود را به دلائل ذاتی و نه اجتماعی موجودی کم توان تر از بخش دیگر جامعه بازشناسند. به همین دلیل هویت اجتماعی زنانه­ای شکل گرفته بر این شناخت اجتماعی از خود می رسد که شکاف ها و فاصله های اجتماعی بین خود او و خود هویت مردانه وجود دارد. با این شناخت از خود به این نتیجه می رسد که؛ حال باید درصدد پرکردن این شکاف ها عمل کرد.

پس در نتیجه در ذیل گفتمانی که فاصله و نابرابری اجتماعی جنسیتی را به طرق مختلف تعریف و باز تعریف می کند، امکان عبور از این نابرابری های اجتماعی کم تر محتمل می شود. یادنامه هایی تحت عناوینی چون؛ ویژه نامه زنان و روز جهانی منع خشونت بر علیه زنان نیز کارکرد باز تولید این گفتمان را در پی خواهند داشت. دقیقاً نتیجه ای برعکس آنچه که درپی آن هستند.

شاید این تحلیل خواننده را با این فهم مواجه کند که از نظر نگارنده اساساً تفاوت و نابرابری جنسیتی وجود ندارد. ولی چنین نیست بلکه این سطور در جهت آن به تحریر درآمده تا یادآور شود که برخی اقدامات همچون چنین یادنامه هایی برخلاف هدف آن عمل می کنند. پرسش احتمالی دیگر خوانندگان این خواهد بود که پس چاره چیست؟ چاره کار آن است که به جای بازتولید مجدد تفکیک جنسیتی اجتماعی همچون ویژه نامه هایی این گونه، آن هسته فرهیخته و بدنه جامعه که در جهت بهبود وضعیت زندگی زنان جامعه و از بین بردن هرگونه نابرابری اجتماعی تلاش می کند، تلاش خود را متوجه روشنگری جامعه زنان کند، البته نه روشنگری که هویت زنانه بعنوان جنس دوم، تحت ستم و خشونت که حال باید درپی منع آن قلم فرسود و ویژه نامه منتشر کرد، بلکه روشنگری از هویت انسانی خود بعنوان موجودی توانمند و برخوردار از استعدادها و توانایی های ذاتی و اجتماعی متعدد. برای نمونه تجربه ثابت کرده که بطور فیزیولوژیکی نوزادان دختر باهوش تر از نوزادان پسر هستند و توانایی تکلم در نوزادان دختران زودتر از نوزادن پسران ایجاد می شود، اما بعدها این تجربه زیست اجتماعی آن هاست که این نابرابری ذاتی را با سازوکارهای در مقابله هوشی و توانایی های اجتماعی برعکس می کند. آگاهی بخشی از چنین ویژگی هایی در قالب تکرار گزارهای مختلف می تواند گامی باشد در جهت خروج زنان از باورهای زنانه اجتماعی به مثابه زن موجودی کم توان تر.