- هامون ایران - https://www.hamooniran.ir -

تأثیر عاملیت اقتصادی آب و نفت بر سپهر اجتماعی مردم استان بوشهر؛ مقاله ای از محسن عباسپور

تأثیر عاملیت اقتصادی آب و نفت بر سپهر اجتماعی مردم استان

دریای سوسیالیست و نفتِ لیبرال بوشهر

محسن عباسپور

جبر مکانی بوشهر باعث شده اقتصاد این استان جنوبی کشور به ویژه در نوار ساحلی آن، تحت الشعاع دو عامل مهم قرار گیرد که هر یک سبب شده اند اهالی ساکن در این سرزمین، زیستِ اجتماعی متفاوتی را تجربه کنند. آب و نفت دو فاکتور مهمی هستند که رد پای آنها در وجوه مختلف فرهنگی بوشهر به وضوح دیده می شود، اما هر یک از آنها ساخت اجتماعی متفاوتی را برای مردم این استان به ارمغان آورده اند. یکی ساختار اجتماعی ـ تاریخی آنها را شکل داده و دیگری این ساختار اجتماعی را زیر و رو کرده است.

تا پیش از کشف میدان های نفتی و گازی در استان بوشهر، آب و به طور مشخص دریا، فاکتور اساسی و تعیین کننده در تاریخ اجتماعی این سرزمین محسوب می شد به طوری که هم بوشهر را درگیر کش و قوسهای سیاسی و نظامی کرد و هم راه را برای تجارت و گردشِ چرخ اقتصاد ساکنان آن فراهم آورد و هم موسیقی، معماری، آواها و سایر مولفه های فرهنگی دیگر مردم را نیز شکل داد. از این میان آنچه که به بحث ما مربوط است، وجه اقتصادی است که دریا نصیب مردم بوشهر نمود. غالب ترین صورت اقتصادی دریا برای بوشهر، وجه تجاری آن بود. به طوری که سپهر تاریخی بوشهر مالامال از حضور تجار مختلف در نقاط ساحلی آن بوده است. از سیراف و ریشهرِ هخامنشی و ساسانی گرفته تا گناوه و بوشهر امروزی.

شرایط ویژه ای که دریا در اختیار مردم بوشهر گذاشت، سبب شد تا علیرغم دخل و تصرف های مکرر دولت های مرکزی، باز هم بنیانِ تجارت در ید اختیار مردم باقی بماند. مال التجارهها لزوماً توسط بازرگانان و تجار بایستی خرید و فروش می شدند و ساختار به گونه ای بود که همواره نیاز به حضور تأثیرگذار طیف های مختلف مردم در این پهنه ی اقتصادی وجود داشت. بنابراین حتی در مجادله های مکرری که در تاریخ بوشهر بر سر مسئله ی تجارت به وجود آمده، یک پای ماجرا نهادهای تجاری مردمی و یا حتی نهادهای عمومی مبتنی بر مردم حضور داشته اند. چنین نقش ساختاری که آب و به طور مشخص دریا برای زیست اجتماعی بوشهری ها فراهم آورده بود، سبب می شود که به نوعی بتوانیم حضور پررنگ مردم را در این عرصه ی اقتصادی بیابیم و ره آورد دریا برای مردم بوشهر را ره آوردی سوسیالیستی [نه به معنای تام کلمه] قلمداد کنیم که ذات آن به گونه ای است که لزوماً نیازمند درگیر شدنِ کنش مند و تأثیرگذار گروه ها و طیف های مختلف مردمی بوده است.

از دیگر سو به موازات کشف میدان های گازی و نفتی در استان بوشهر، پس از قرن ها دولت امکان حضور انحصاری در اقتصاد این سرزمین را یافت. احداث کیلومترها لوله و تأسیسات درهم تنیده تنها در ید اختیار دولت بود و نفت سبب شد عاملیت مردم در اقتصادِ مبتنی بر آن، به حداقل ممکن کاهش یابد.

اعتراض های امروز اهالی بوشهر در خصوص بومی گزینی، در واقع تلاشی برای بازگشت به گذشته ی ـ تجاری محور ـ آنها در کنترل عرصه ی اقتصادی سرزمینشان است. مردمی که تا چند دهه پیش به واسطه ی آب و دریا، کنشگران فعال و تأثیرگذار اقتصاد محلی خود بودند، امروز به واسطه ی نفت و تأسیسات دولتی آن، تنها تبدیل به نیروهایی کاری شدهاند که با محصول تولیدی خود فرسنگها فاصله دارند.

کنترل و سیاستگذاری های تأسیسات نفتی از یک سو به دلیل ادغام بازار آن در بازارهای جهانی و سرمایه داری و از دیگر سو به دلیل منش درپیش گرفته شده توسط دولت های مرکزی ایران، همواره با نگاهی لیبرالی دنبال می شده است. نگاهی مبتنی بر بازار آزاد و لزوم حداکثر بهره از حداقل نیروی کار. بازاری که تقریباً هیچ نقشی برای تشکلها و گروه های مردمی قایل نیست و سهمی کنش مند را برای آنها متصور نمی شود. تکیه به نفت بر اساس سیاستهای لیبرالی، بوشهر را مانند سایر نقاط دیگر کشور پذیرای صنعت و به ویژه صنایع مرتبط با نفت نمود. صنایعی که در امتداد نگاه ها و کنترل های بازار آزادی دولت، باز هم سهم اندکی را برای نیروهای کار قایل بودند.

در نتیجه سیاست های اقتصادی دولت های مرکزی ایران که همواره به منش لیبرالی تکیه داشته اند (تمام دولتهای پس از جنگ)، سبب شده است که اقتصاد مبتنی بر نفت و صنعتِ مرتبط با آن، همواره در بیشترین فاصله از نهادهای اجتماعی و مردمی قرار گیرد، که این مسئله خود باعث ایجاد نارسایی هایی در سطح مدنی جامعه و به دنبال آن آسیب زا بودن عرصه ی اجتماعی آن شده است.

در مواجه با چنین تعارضی و برای کاهش بار آسیب های اجتماعی ناشی از آن، نسخه پیچی های متعددی از سوی اهالی سیاست برای مردم صورت گرفته است. این کار تا آنجا پیش رفته که امروز تفکری در عرصه ی نخست سیاستگذاری اقتصادی استان غالب می شود که نه تنها قایل به مردمی کردن نفت و صنعتِ منتج از آن نیست، بلکه از «دمیدن روح فرهنگ صنعتی» در کالبد جامعه سخن می گوید. یعنی به نوعی به جای آنکه صنعت را با فرهنگ مردم عجین نماید، به دنبال آن است که لباسی تازهای از فرهنگ را برای قامت مردم بدوز

د. غافل از آنکه این مردم تاریخ خود را با فرهنگی خودساخته گره داده اند که آبشخور آن دریا و اقتصاد تجاری حاکم بر آن است. بنابراین تداوم چنین دیدگاه هایی که صنعت و اقتصاد را بر جامعه و اجتماع مقدم می دانند، نه تنها باری از آسیبهای اجتماعی موجود نمی کاهد، بلکه ابعاد تازهای را به آن نیز خواهد بخشید.

در ادامه ی تلاش هایی که از دولت سازندگی شروع شد و در دولت اصلاحات و پس از آن دولت احمدی نژاد دنبال شد، دولت روحانی نیز در سعی در زنده نگهداشتن اقتصاد خصوصی محور، به جای اقتصاد مردم محور نموده است. تا آنجا که حتی چهره های مطرح اصلاح طلب استان نیز به جای تلاش برای بازگشت مردم به حقشان از نفت و صنعت، الگوهای جدیدی را پیشنهاد می دهند که همانطور که شرحش در بالا رفت نه تنها کاهش آسیبهای اجتماعی را در پی نخواهد داشت، بلکه باری را بر آن نیز اضافه خواهد کرد. پیش از این سیاستگذارهای دیگری نسخه های دیگری پیچیده بودند، اما در حال حاضر امان الله شجاعی که از لزوم فاصله گرفتن از «فرهنگ تجاری» و گرایش به «فرهنگ صنعتی» سخن می گوید یکی از کلیدی ترین پست های مرتبط با سرمایه گذاری در استان را در اختیار گرفته تا آنگونه که فکر میکند «روح فرهنگ صنعتی» را در جامعه بدمد. البته منظور جامعه ی تاریخی و سپهر اجتماعی بوشهر است؛ جامعه ای گره خورده با دریا.