- هامون ایران - https://www.hamooniran.ir -

مروری انتقادی بر آراء احمد اشرف؛ مقاله ای از فائقه اعلایی

مروری انتقادی بر آراء احمد اشرف

فائقه اعلایی

دانشجوی کارشناسی ارشد جامعه شناسی

 

احمد اشرف متولد۱۳۱۳،استاد جامعه شناسی دانشگاه پنسیلوانیا از جامعه شناسان بنام ایرانى است که محققان و تاریخ نویسان دربررسى تاریخ و تاریخ اجتماعى معاصر ایران به نحوى گریزناپذیر به کتاب ازرشمند «موانع تاریخى رشد سرمایه دارى در ایران»ومقالات متعدد تاریخی او استناد مى کنند و از اطلاعات و تحلیل هاى متکى به استدلال این کتاب ومقالات بهره مند مى شوند.

احمد اشرف که در سالیان گذشته در آثارش به بررسى چالش سنت و مدرنیته، هویت ملى ایرانیان، سلسله مراتب اجتماعى روابط زراعى در ایران و مباحث مرتبط با شکل حکومت در ایران توجه جدى داشته و بر همین اساس آثار متعددى را به چاپ رسانده است. به اعتقاد او هویت وسیله شناسایى فرد است. مجموعه خصائل فردى و خصوصیات رفتارى که از روى آن فرد به عنوان یک گروه اجتماعى شناخته شود و از دیگران متمایز گردد. او معتقد است که زبان حامل و نگهبان فرهنگ پربار و هویت ایرانى است. او انقلاب مشروطه را سبب ساز ترویج فکر آزادى و دموکراسى دانسته و جامعه مدنى را صاحب اصلى حق حاکمیت مى داند.

به عقیده احمد اشرف ،تجار و اصناف به دو صورت به تحول و تطور جوامع غربى از دوران کشاورزى به دوران شهرنشینى و صنعتى جدید یارى رسانده اند: نخست از راه رشد و توسعه بازرگانى، بانکدارى وصنعت جدید و دیگرى از راه متحول نمودن روابط کهن قدرت فئودالى و استقرار دموکراسى. از دید اشرف در انگلستان، فرانسه و آمریکا زمینداران به تولید وسیع براى بازار پرداختند زمینه رشد سرمایه دارى و مردم سالارى فراهم شد ولى در آلمان، اشراف زمین دار به جاى اعمال شیوه هاى نوین در تولیدات کشاورزى به استثمار روستاییان پرداختند و طبقه سرمایه دار هم در تحولات نخستین اقتصادى نقشى ایفا نکرد و تا حدى این طبقه، نقش تاریخى خود را به عهده دولت گذاشتند.

به زعم احمد اشرف، تجار ایرانى در دوره معاصر کوشیدند نقش حساس تاریخى خود را ایفا کنند و جامعه ایرانى را از دوران نیمه فئودالى و شبه آسیایى به دوران سرمایه دارى و «شهرى – صنعتى» جدید سوق دهند. البته پیامد چنین تلاشى گسترش مبادلات بازرگانى خارجى بود و از نظر سیاسى هم حکومت مشروطه مستقر شد.او معتقد است که بازارها ستون فقرات نظام اجتماعى شهرها بوده اند و تجار بزرگ هم در رأس سلسله مراتب اجتماعى جاى داشته اند و پس از آنان کدخدایان و ریش سفیدان جماعت هااصناف قرار داشتند.

از دید این جامعه شناس، موانع داخلى رشد سرمایه دارى در دوره قاجار به طور کلى از خصوصیات بنیانى نظام سیاسى و اقتصادى ایران نشأت مى گرفت و در دوره قاجار موانع هم شدت پیدا مى کند. به باور او حکومت قاجار معایب حکومت هاى قدرتمند و متمرکز و معایب حکومت هاى ملوک الطوایفى را در خود گرد آورده بود و اجازه نمى داد سرمایه دارى مستقل رشد کند.

ناامنى عمومى در کشور نیز یکى از موانع داخلى رشد سرمایه دارى بوده است. احمد اشرف بر این اعتقاد است که یکى از آثار و نتایج رشد سریع تجارت خارجى درکشور ما، رونق گرفتن کالاهاى ساخت اروپا و عادت زدگى مردم در استفاده از آنها و خصوصاً اجناس و پارچه هاى خارجی بوده که بهتر و ارزان تر از اجناس وطنى بوده است.

این جامعه شناس مى گوید نه اینکه هیچ توطئه اى در کار نباشد ولى به دو شیوه با این مسأله مى توان برخورد کرد. یکى برخورد عاطفى و بیمارگونه که همراه با نوعى اعتقاد راسخ و جزمى است و دیگرى تحلیل و برداشت علمى که با بررسى اسناد و مدارک متقن و به دور از هیجان و احساس این موضوع قابل رد یا اثبات است.

به باور وى ، توهم توطئه با انعقاد قرارداد ۱۹۰۷ و تقسیم ایران به مناطق نفوذ روسیه و بریتانیا پیدا شد.او بر این باور است که ابتدایى بودن تاریخ نگارى، علم سیاست و روابط بین الملل در میان ایرانیان باعث شده که اغلب افراد به بررسى منطقى و انتقادى مسائل و مشکلات نپردازند و تحلیل سطحى توهم توطئه جایگزین این نوع بررسى مى شود. از دید او قضاوت منطق و منصفانه و داشتن حس مسؤولیت پذیرى مى تواند دواى درد باشد وگرنه: «از آنجا که احساس مسؤولیت و رعایت انصاف در قضاوت هاى فردى و جمعى و اعتدال فکرى در جامعه ما حکم کیمیا دارد به نظر نمى رسد که در آینده نزدیک دگرگونى محسوس در کاهش تماس ایرانیان به شایعه پردازى و توهم توطئه پیدا شود«.

 

از جمله مواردی که در بررسی آراء اشرف می توان بعنوان مزیتی در اندیشه او نسبت به دیگر ایرانشناسان بازشناسی کرد، اشاره او در تحلیل مسائل مختلف جامعه ایران برنقش عوامل درون ساختاری است. گر چه اشرف را در زمرۀ پارادایم شیوۀ تولید آسیایی بشمار می آوردند، اما با تأمل در آثار او مشخص می شود که او تنها برخی مفاهیم این سنت را به عاریت گرفته ودر مطالعه تاریخ اجتماعی ایران سعی کرده با تلفیق این مفاهیم، با مفاهیم وبری دیدگاهی تلفیقی ارائه دهد. در این مسیر مطالعاتی او هرگز به صراحت، حاکمیت ساختار شیوۀ تولید آسیایی بر ایران را ذکر نکرده است. اما آنچه که مسلم است و جزء مفاهیم اصلی اندیشه او ذکر می شود، تأکید او بر تقارن شیوۀ تولید شهری وروستایی و وجود همزمان ساختار ایلاتی، روستایی وشهری بطور همزمان است.

اشرف در جستجوی چرائی عدم رشد نیروهای سرمایه داری در تاریخ ایران ویا مفهوم شهر به آن شکل غربی خود به سراغ تاریخ ایران می آید. تاریخ هر جامعه ای برآیند دیالکتیکی عناصر واقعیت اجتماعی همان جامعه است. اگر هم بنا باشد سرمایه داری در تاریخ ایران مشاهده شود، الزاماً نباید مطابق با تمام اجزاء نمونه تاریخی اروپایی آن باشد. علاوه براین مفهوم ، اشرف مفاهیم دیگری را همچون قالب خشک از تاریخ اروپا ونظریه های کسانی چون وبر ومارکس برگرفته ودر صدد قرار دادن تاریخ ایران در این قالب های غیر قابل انعطاف است.

در نتیجه نقاط قوت متعددی را می توان در اندیشه های احمد اشرف بعنوان یکی از مطرح ترین نظریه پردازان حوزه جامعه شناسی تاریخی ایران- پیدا کرد که به عنوان پیشگام در طرح برخی دیدگاهها- خصوصاً برخی مفاهیم طرح شده در آثار فوران- باید مورد بازبینی وبررسی مجدد قرار داد. با این وجود انتقادات عمده ای بر نظریه های اشرف وارد است. کاربرد وتحلیل مفاهیم برآمده از تاریخ جوامع دیگر در تحلیل واقعیت تاریخی، جامعه ایران واز رویکرد نقد درونی جبرگرایی، متناقض با هستی شناسی دیالکتیکی مارکس و وبر و تناقض این رویکرد با بینش دیالکتیکی مشاهده شده. در تحلیل های اخیراو انتقاداتی هستند که می توان در آراء او برشمرد.

البته تغییر موضع هستی شناختی در آثار متأخر او و اتخاذ بینش دیالکتیکی را احتمالاً می توان از مشخصه های چرخش پارادایمی اشرف بشمار آورد. با این وجود دیگر نقد درونی وارد بر او توسل به نیروهای خارجی در پویش سرمایه داری ایرانی است. زیرا اشرف در تحلیل های دیگر هم به نقش نیروهای درون ساختاری وهم برون ساختاری اشاره می کند. جستار هستی شناسی و روش شناسی بیشترین انتقادات بیرونی را به خود اختصاص داده اند.در روش شناسی اشرف بجای رجوع به اصل واقعیت اجتماعی، یکسری مفاهیم ونظریه های پیشا تجربی را ساخته ودر صدد تحمیل بر این مفاهیم وقالب های خشک وغیر قابل انعطاف است. از حیث هستی شناسی نیز انتقادات جبرگرایی، تقلیل گرایی، غیر دیالکتیکی بودن واقعیت اجتماعی و اهمیت قائل نشدن برای کنش های انسانی، بر اندیشه او وارد است.