اهداف تعلیم و تربیت از دیدگاه برتراند راسل
هنگامه مصدق زاده
دکتری فلسفه تعلیم و تربیت
نحوه نگرش ما به تعلیم و تربیت ارتباط مستقیمی با نحوه تلقی ما از طبیعت انسان دارد. این بدان معنا است که به تناسب چگونگی تلقی ما از طبیعت آدمی، مکتب تربیت ما نیز متفاوت خواهد بود. (میرزامحمدی و همکاران، ۱۳۹۱، ۱۱۸) از دیدگاه راسل درباره طبیعت انسان سه نظریه اساسی وجود دارد: نظریه نخست؛ طبیعت انسان طبیعتی گناه آلود است و برای رشد و تربیت باید از تنبیه استفاده شود. نظریه دوم؛ انسان دارای سرشتی نیک است و فاسد شدن او معلول عامل محیطی و اطرافیان است. نظریه سوم؛ طبیعت آدمی در واقع نه نیک است و نه بد، بلکه از طریق تأثیر پذیرفتن از محیط، عادات خوب یا بد در آن ظاهر می شوند. از نظر راسل طبیعت آدمی ماده ی خامی است که از طریق تعلیم و تربیت شکل می پذیرد. از دیدگاه او تعلیم و تربیت بنا کننده زندگی مطلوب و کلید جهان نو است. زیرا چگونگی جهان ما در گرو چگونگی شخصیت ما و این خود، وابسته به چگونگی تربیت است. راسل در مقاله ای با عنوان جایگاه علم در تعلیم و تربیت لیبرال می نویسد: تا کنون تعلیم و تربیت به دو معنا به کار رفته اند: الف. در معنای وسیع تر، تعلیم و تربیت، نه تنها شامل آن چه ما از طریق آموزش فرا می گیریم بلکه شامل همه آن چه از طریق تجربه شخصی حاصل می کنیم نیز می شود.
ب. در معنای محدودتر تعلیم و تربیت عبارت است از این که آن چه به آموزش محدود شده و اطلاعاتی مشخص درباره موضوع های مختلف که در زندگی مفیدند به شخص انتقال داده می شود. راسل در تحلیل این دو معنا بیان می کند که نوع نخست از تعلیم و تربیت با وجود اهمیت خاص خود، مد نظر او نیست؛ از سوی دیگر درباره ی معنای دوم، معتقد است که آموزش و تحصیل به خودی خود به تربیت مطلوب و مورد نظر او منجر نمی شود. راسل در آثار و مقالات دیگر خود، تعابیری مختلف را درباره تعلیم و تربیت آرمانی خویش به کار می برد؛ اما هرگز تعریفی جامع و مانع از آن ارائه نمی دهد؛ با وجود این می توان به این سخن راسل اکتفا کرد که تعلیم و تربیت، آن گونه که مد نظر من است شاید شکل گیری از طریق آموزش به وسیله عادات ذهنی معین و نگرشی خاص درباره ی زندگی تعریف شود.
اهداف تعلیم و تربیت
راسل معتقد است که وجود اهداف متعددی در حوزه ی فردی و اجتماعی، در زمینه ی تعلیم و تربیت ضروری می باشند.
اهدافی که در حوزه ی فردی تحقق خواهند یافت عبارتند از:
- پرورش هوشمندی: مقصود راسل از هوش، استعداد تحصیل معرفت است. او بر این باور است که یکی از خطاهای سنتی بی توجهی به مقوله روشن اندیشی و هوشمندی است. او می گوید من پرورش هوش را یکی از اهداف بزرگ تعلیم و تربیت می دانم ممکن است چنین پنداشته شود که این نکته ای است که همگان درباره ی آن توافق دارند ولی چنین نیست. میل به القاء عقایدی که صحیح انگاشته می شوند مربیان را به پرورش هوشمندی بی اعتنا کرده است.
- پرورش روح علمی: روح علمی طالب میلی برای یافتن حقیقت است و این میل هر چه شدیدتر باشد بهتر و مفید تر خواهد بود. روح علمی در فرایند شناخت از امور غیر یقینی آغاز می کند و با ادله و برهان به یقین می رسد. انسان دارای چنین روحی، هیچ گاه به دنبال تصدیق بلا تصور نیست و تا آن هنگام که امری با برهان و دلیل برای او ثابت نشود آن را تصدیق نمی کند. از سوی دیگر راسل معتقد است هنگامی که قضایا به عنوان اموری واجب الحرمت و نه قابل کنکاش در نظر گرفته شوند، القاء روح علمی به جوانان تقریبا غیر ممکن خواهد بود.
- تأکید بر استقلال فکر: یکی از اهداف تعلیم و تربیت توجه به مقوله پژوهش آزاد است. هر گاه هدف از تعلیم و تربیت القاء عقیده و باور به جای اندیشه باشد، دیگر نمی توان سخن از پژوهش آزاد به میان آورد. هنگامی که جوانان به داشتن عقاید یقینی و مسلم درباره ی موضوع های تردید برانگیز برانگیخته شوند، میل برای اندیشیدن به صورت مستقل را از دست خواهند داد. راسل معتقد است هیچ گاه تفاهمی صورت نخواهد گرفت میان آنان که تربیت را وسیله تلقین برخی از عقاید خاص می دانند و آنان که معتقدند تربیت باید نهال قدرت استقلال رأی را در جان و روح آدمی بنشاند. تقویت جنبه فاعلی: دانش آموز تا آنجا که امکان دارد باید روحیه فعال داشته باشد و نه منفعل؛ چنین وضعیتی است که تعلیم و تربیت را منشأ لذت و خوشی قرار می دهد. راسل معتقد است پذیرش منفعلانه فاقد کوشش و اندیشه مستقل است و به ظاهر به جهت برتری دانش و معلم بر دانش آموز، عقلانی جلوه می کند لکن چنین پذیرشی در آینده خصلتی منحوس و مصیبت بار به دنبال دارد؛ چنین پذیرشی موجب می شود که انسان ها همیشه در امور خود به دنبال یک رهبر باشند و این خود سلطه نهادهایی مانند دولت و کلیسا را فراهم و توجیه می کند.
- تقویت حس تهور عقلانی: یکی از اهداف بسیار مهم در تعلیم و تربیت، رسیدن به حیات عقلانی آزاد است. به طور مسلم چنین حیاتی همانند حیات مذهبی به آدمی آرامش و آسودگی عطا نمی کند بلکه در آدمی شجاعت و جسارتی را ایجاد می کند که بتواند به بیان آراء خود بپردازد هر چند آن ها مخالف آراء عامه باشند. راسل معتقد است که زودباوری مردم و حاضر بودن آن ها برای تصدیق اقوال و ادعاها، یکی از آفات عصر حاضر است. برای مقابله با چنین آفتی باید حس جسارت و تهور در تمام دوران مدرسه تقویت شود.
- تقویت انضباط درونی: یکی از اهدافی که تعلیم و تربیت باید به دنبال آن باشد، به حداقل رساندن تأدیب خارجی است؛ اما چنین امری خود مستلزم یک انضباط درونی است که از سوی خود شخص اعمال می شود. اهدافی که در حوزه ی اجتماعی باید تحقق یابند عبارتند از:
- نخستین و شاید مهم ترین رسالت تعلیم و تربیت از نگاه راسل تربیت شهروندان آزاد است.
- ایجاد انگیزه برای توانایی نگریستن به نفع شخصی از نظرگاه عامه، بسیار مهم است.
- نباید تعلیم و تربیت، آگاهی منفعلانه از حقایق و واقعیت های مرده را هدف قرار دهد بلکه باید دارای جهت گیری فعالانه به سوی جهانی باشد که کوشش های ما باید آن را خلق کند.
- به وجود آوردن عادت راستی، راستی هم در سخن و هم در فکر و به طور مسلم، دومی به مراتب مهم تر است.
- پروراندن آزادی فکری در میان مردم به نحوی که انسان ها مشق تساهل را در برابر عقاید یکدیگر بیاموزند. راسل معتقد است هر کجا که تعصب های عمومی اعم از ملی، نژادی، مذهبی و… حاکم باشند، مدرسه باید آگاهانه کوشش خود را برای تعدیل و رفع این تعصب ها صرف کند.
تعلیم و تربیت مانند هر مقوله دیگری غایت یا غایاتی دارد. از دیدگاه راسل در پس این پرسش که هدف از تعلیم و تربیت چیست؟ پاسخ های بسیاری قرار گرفته اند که می توان به طور تقریبی همه آن ها را در سه نظریه خلاصه کرد:
نظریه نخست: غایت تعلیم و تربیت، فراهم کردن فرصت هایی برای رشد و رفع تأثیرهای بازدارنده است؛ تئوری دوم: غایت تعلیم و تربیت، تربیت فرد و گسترش توانایی های فردی است البته تا آنجا که امکان پذیر است و تئوری سوم: غایت تعلیم و تربیت، بیشتر در خصوص جامعه و تربیت شهروندان خوب مطرح می شود. در گزینش میان این سه نظریه راسل معتقد است که یک نظام صحیح تربیتی در یک مقیاس وسیع، مبتنی بر پذیرش یک تناسب مناسب میان این سه نظریه است و هیچ یک از این سه نظریه به تنهایی کافی نخواهند بود.