این خنزر پنزریهای لعنتی مدرن؛
جستاری درباره اخلاق مصرف
روح الله طراوت
کارشناسیارشد فلسفه اخلاق
- مفهوم خانهتکانی که در قدیمالایام به معنای پاکیزهکردن و غبارروبی از منازل بوده است، امروزه معنای تازهای به خود گرفته است. خانهتکانی در فرهنگ مدرن و مصرفگرای کنونی، به مفهوم کنارگذاشتن وسایل کهنه و قدیمی و البته خرید وسایل نو گاه به قصد استفاده از مدلهای جدیدتر و البته در بسیاری از مواقع نیز به نمایشگذاشتن آخرینمدل و فخرفروشی به مهمانان نوروزی است. در عصر اقتصاد سرمایهگذاری و رشد مفهوم دهکدۀ جهانی معنای «خانهتکانی» نیز هر روز به مفهوم جهانی آن نزدیک و نزدیکتر میشود. دیگر شاید در خانههای کوچک ما ایرانیها آنقدر وسایل کهنهای یافت نشود و یا اصلاً محلی برای نگهداری آنها نداشته باشیم که بتوان در آخر سال آنها را به گوشهای گذاشت و غبارروبی کرد. در واقع، زندگی ما محلی شده است برای عرضۀ کالاهای شیکی که بهمحض بروز کوچکترین نقصانی، تعویض را بر تعمیر ترجیح میدهیم؛ چه آنکه گویی تعویض گاهبهگاه برخی از وسیلهها بدین خاطر است تا ما را از لوث نشاندادن عقبماندگی باز دارد.
در روزهایی که در هر شبکۀ تلویزیونی بیشترین تأکید بر فراخوانهای نیکوکاری و بخشش وسایل زندگی به فقرا میشود، شاید ما را به خود وادارد که فکر کنیم آیا بخشش و انفاق صرفاً باید به عنوان تبلیغ رفتاری خوب مورد توجه قرار گیرد؟ آیا سایتهای فراوان و مغازههای هر روز نو نواتری برای فروش کالاهای دسته دوم به وفور حتی در شهرهای کوچک به وجود آمده است، به راستی دیوار مهربانی، مهربانی انسانها را به نمایش میگذارد و یا صرفاً محلی است برای نگریستن به مصرفیشدن و مصرفی فکرکردن ما ایرانیها؟ کافی است بنگریم به ایجاد فروشگاههای هایپر مارکت بزرگ که اگر قبل از جذبشدن در خرید، چند دقیقهای را به نگریستن به خریداران صرف کنیم، حرکت مورچهوار افراد را در کشف و شوق بیپایان در خرید میتواند حالتی منزجرکننده در آدمی برانگیزاند و با خود فکر کنیم که آیا همۀ این خریدها، گیریم با ارائۀ هوشمندانۀ تخفیفهای جذاب، واقعاً لازم است و آیا خانههای ما آنچنان گنجایشی برای پذیرفتن این وسایل را در خود دارد یا نه؟ و آیا تعبیر «نه شکم توشه برمیدارد و نه چشم تماشا را» واقعاً قدما برای خود به کار میبردند و یا با چشم برزخی به یکی از این فروشگاهها آمده و تعریفی آخر الزمانی برای آدمیان امروز را در قرنها پیش به کار بردهاند؟
- اخلاق مصرف به عنوان شاخهای از اخلاق کاربردی سعی دارد تا دقیقاً به این سؤالات پاسخ دهد و البته در این راه اخلاق زیست محیطی نیز به عنوان رویکردی جدی در نیمههای قرن بیستم باعث شده است تا ما را به خود وادارد که کمی از مصرف لااقل برای منافع طولانی مدت خویش دست بکشیم و به اقتصاد سرمایهداری کمی با دیدۀ تردید بنگریم. اخلاق مصرف در تعبیری عبارت است از «مجموعه رفتارها و صفتهایی که لازم است درباره مصرف کالاها و خدمات نهایی، رعایت شود تا انسانها از نظر روحی دارای ماهیت و واقعیت با ارزش و مقدسی شوند». مراد از معیار اخلاق مصرف، مفهومی است که برای تشخیص صحیح اصول اخلاقی مصرف و نیز کم و کیف مطلوب آن به کار میرود. باید توجه داشت که اخلاق مصرف به ما نمیگوید چه چیز را مصرف کن بلکه بیشترین تأکید آن بر چگونه مصرفکردن است. ذکر این نکته نیز در خور توجه است که بدانیم اخلاق مصرف به صورت تصادفی و یا یکباره به وجود نیامده بلکه در گذر از رویکردهای اخلاقی و اقتصادی در طول تاریخ پدیدار گشته است. باید توجه داشت که در سنت ارسطویی، اقتصاد زیر مجموعۀ حوزۀ مطالعاتی عامتری بوده که سیاست و اخلاق را نیز در بر میگرفته است؛ چنانچه در قرون وسطا کتاب اخلاق نیکوماخوسی ارسطو یکی از کتابهای درسی اسکولاستیکها بود. آنها اقتصاد را یکی از مجموعه مسایل اخلاقی و دینی میدانستند و به همین دلیل رویکرد مشترکی را در اخلاق، اقتصاد و حتی محیطزیست اتخاذ کرده بودند چنانکه واژه یونانی (oikos)ریشه مشترک (eco) در کلمات (economic)و (ecology)و به معنای صاحبخانه است و میتوان گفت: اکولوژی به معنای مطالعه نگهدارندگان خانه طبیعت است؛ در حالی که اقتصاد به معنای مطالعه نگهدارندگان (صاحبان) خانه انسان است. در این دوره شاید اخلاق فضیلت گرای ارسطویی و توصیه به درامانماندن انسانها از افراط و تفریط و تشابهش با توصیههای دینی سببساز این امر شد که انسانها سعی کنند به میزان نیاز خود از اقتصاد و سرمایه بهره برده و جهان را تنها به عنوان پیش پرداختی برای جهان آخرت در نظر گرفته و از مواهب طبیعت بهرۀ آنچنانی برای خود در نظر نگیرند. در حقیقت ویژگی این رویکرد، این گرایش است که انسان تنها باید آن قدر کار و کسب درآمد کند که برای برآوردن تقاضاها، نیازها یا چشمداشتهای مرسوم ضرورت داشته باشد.
- با تغییر نگرشهای فکری در دوران رنسانس و تفکر اومانیستی که انسان را در متن عالم به عنوان کنشگر اصلی قرار میداد، باعث شد که کشف طبیعت و البته بهرهگیری حداکثری از امکانات دنیایی سببساز کشف و بهرهبرداریهای فراوان از محیط را فراهم کرده و انقلاب صنعتی از دل همین رویکرد به وجود آید. کافی است بنگریم به اینکه یکی از انگیزههای اصلی پیدایش نظام سرمایه داری حاکمیت اخلاق پروتستانی میباشد که ماکس وبر در کتاب «اخلاق پروتستان و روح سرمایهداری» آن را عامل مهمی در به وجود آمدن نظام سرمایه داری قلمداد میکند. در این رویکرد که از دیدگاه کالون به عنوان مبدع پروتستانتیسم نشأت میگرفت کار به مثابه تکلیف قلمداد میشد. در حقیقت میتوان گفت اخلاق کالونی طالب کار، مبتنی بر روش و نظم این جهان بود. البته نه به این معنی که «کالون» (یا پیروان او) دنیاطلب شده بودند، بلکه کاملاً برعکس، میتوان گفت که کالون همۀ دنیای مسیحی را به صومعه مبدل کرد، منتهی صومعهای که در آن کار عبادت محسوب میشد. بعدها رویکردهای اخلاقی ارسطویی نیز جای خود را به وظیفهگرایی کانت و البته فایدهگرایی بنتام و میل داد. در این دیدگاه اخیر، فایده غایت کارهای اخلاقی محسوب میشد و سود مهمترین معیار عمل اخلاقی. بدیهی است که همین رویکرد در اقتصاد دانانی مانند اسمیت نیز وجود داشت؛ چه آنکه وی در کتاب ثروت ملل اصل نفع طلبی را تثبیت کرد. به عقیدۀ وی رفع نیازهای ما معلول نیکوکاری و خیرخواهی دیگران نیست بلکه به سبب توجه آنان به منافع شخصی خودشان است. نتیجه اینکه، اسمیت ارزشهای اخلاقی را مطرح و علم اقتصاد را براساس آنها پایهگذاری کرد اما نظریۀ نفع شخصی که به وسیلۀ وی مطرح شد مبنای قسمت عمدهای از نظریهپردازیهای اندیشه ورزان بعدی نیز قرار گرفت.
- در نیمههای قرن بیستم و در اوج گسترش نظام سرمایهداری فیلسوفان اخلاق محیط زیستی بر آن شدند تا نشان دهند روند رشد مصرفگرایی در انسان و بهرهگیری صددرصدی آدمی از محیط اطراف نه تنها سودی نداشته بلکه در نهایت به فنای انسان منجر میشود. چنانکه بالدینگ در مقالهای با عنوان «سفینه زمین»، علم اقتصاد را با برخی علوم دیگر تلفیق کرد تا نظام اقتصادی را به صورت سیستم چرخشی جریان منابع، و محیط زیست را به صورت مجموعهای از محدودیتها، ذخیره منابع و ظرفیّتهای جذب طبیعی ضایعات نمایان سازد.
بی دلیل نیست که امروزه در کشور خودمان نیز با به وجود آمدن چالشهای عمیق محیط زیستی مانند از بین رفتن حدود دویست و پنجاه و دو تالاب و یا در بهترین شرایط در خطر قرارگرفتن آنها، خشکسالیهای متوالی، هوای آلوده و البته ازبینرفتن مراتع و حتی در خطر قرارگرفتن دریاها تلاشهایی برای تغییر سبکزندگی ما صورت گرفته باشد اما باید دانست تا زمانی که مصرف به عنوان شاخص توسعه یافتگی تلقی شده و رشد شهرنشینی و در نتیجه تلاش برای مصرف بیشتر به منظور نشان دادن جایگاه طبقاتی خود صورت پذیرد، چشمانداز روشنی دیده نشده و انفاقهای کاریکاتورگونۀ ما در آخر سال تنها عذاب وجدان مصرفهای بیرویۀ ما در طول سال را خنثی خواهد کرد.