- هامون ایران - https://www.hamooniran.ir -

فرید العطاس؛ سنت علوم اجتماعی به مثابه علم اجتماعی درون زا

فرید العطاس: “سنت علم اجتماعی مستقل” به مثابه علم اجتماعی درونزا

 

فرید العطاس را می توان نماینده نسلی دانست که در دوره پس از استقلال در مالزی پا گرفتند. در این دوره تلاش برای ملی‌گرایی و استعمارزدایی از علوم اجتماعی رونق گرفت و روشنفکران انتقادی جهان سومی بحثهایی در مورد استعمارزدایی اذهان مطرح کردند. العطاس در مقابل آنچه وی آن را شکل‌های جدیدتر “استعمارگرایی دانشگاهی” نامید اصطلاح خلاقیت “درونزا” را‌ پیشنهاد داد و بر مسأله ایجاد یک فرهنگ درونزا همراه با گسترش نوسازی در جوامع آسیای جنوب شرقی تاکید کرد.

“خلاقیت درونزا” بدین معنا است که خلاقیت باید از یک فرهنگ‌ ملی نشأت گرفته باشد و در عین حال باید به جذب ایده ها از منابع بیرونی بپردازد. بحث در مورد “بومی‌سازی” علوم اجتماعی با واژه “درونزا” متفاوت است. العطاس از به کارگیری مفهوم بومی سازی جامعه شناسی یا هر علم دیگری اجتناب می کند چون معتقد است یک علم اساسا نمی تواند بومی شود بلکه تنها بکارگیری آن می تواند بومی شود. مفهوم خلاقیت درونزا در مقایسه با مفهوم ‘بومی کردن دانش’ بر روی گفتگوی میان فرهنگی بازتر است.

 

العطاس در حالی که مدافع یک گفتمان عام گرایانه در مورد ابزارهای روش شناختی تحقیق اجتماعی و دارای فهمی شهودی از اهمیت جامعه‌شناسی غربی است، اما با انحصارطلبی دانش غرب مبارزه می کند. در همین راستا وی سخن از “سنت علم اجتماعی مستقل” می گوید و آن را سنتی می داند که به وسیله پژوهشگران بومی ایجاد و توسعه می یابد، با انتخاب مسائل از درون جامعه هدایت می شود و در فرایند جمع آوری و تراکم داده های تحقیق به تناسب از یافته های محققان دیگر کشورها استفاده می کند.

 

وی جامعه شناسی اولیه امریکا را نمونه خوبی از یک سنت مستقل می داند که در جذب جامعه شناسی اروپایی به صورت گزینشی عمل کرد. به عبارت دیگر، با وجود اینکه جامعه شناسی امریکایی جامعه شناسی اروپایی را جذب کرد، بگونه ای نظام مند اندیشه ها و مفاهیم خاصی از جامعه شناسی اروپایی را نادیده گرفت. بعنوان مثال امریکاییها تا همین اواخر هنگام توجه به جامعه شناسان اروپایی و آثار آنها، عمدتا نظریه ها و مفاهیمی را ترجیح داده اند که با جهتگیری رایج محافظه کاری پویایشان سازگار بوده است و آن جنبه های تفکر اجتماعی اروپایی را که دلالتهای رادیکال تری داشتند، نادیده گرفته اند.

 

بر این اساس، العطاس معتقد است مفهوم انتزاعی و عام علوم اجتماعی مدرن که در غرب توسعه یافت نباید به صورت خودکار در جوامع غیرغربی به کار رود. در همین ارتباط، وی نظریه وبر در مورد آسیای جنوب غربی را به نقد کشید. وبر معتقد بود به خاطر نفوذ ادیان شرقی، سرمایه داری نمی‌تواند به صورت مستقل در تمدنهای چین و هند توسعه یابد. العطاس با ارائه این نظر که روح سرمایه داری مدرن در آسیا می‌تواند از درون خود آسیا سربرآورد، این دیدگاه را به چالش کشید. به زعم وی، آنچه در اینجا سرنوشت ساز است دین نیست بلکه عوامل دیگر است.

 

در راستای تأسیس یک سنت مستقل در جوامع غیرغربی، العطاس نقش ابن خلدون را بعنوان بنیانگذار علم اجتماعی اساسی می داند. وی معتقد است آنچه برای ما مهم است این است که کشف اولیه جامعه شناسی توسط ابن خلدون را به رسمیت بشناسیم، به این دلیل ساده که علم جدید جامعه شناسی او می’تواند در سرچشمه یک سنت در جهان غیر غربی توسعه پیدا کند. وی پیشنهاد می دهد که اموزش جامعه شناسی باید ابن خلدون را به عنوان پدر بنیانگذار خود محسوب کند، دقیقا همانگونه که علوم سیاسی و برخی دیگر رشته ها به ارسطو به عنوان ریشه قطعی این علوم برای جهان غیر غرب، باز می گردد. العطاس معتقد است آثار ابن خلدون بسیار مرتبط و محرک تأملات مهمی درباره چیزهایی است که در حول و حوش مردم جهان سوم می گذرد.?

(به نقل از مقدمه مترجم بر کتاب “بومی و جهانی”، ترجمه ابوالفضل مرشدی، انتشارات پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی، ۱۳۸۹).