دو راهی پیشپای وزارت علوم
گفتگوی اختصاصی وبسایت هامون ایران با دکتر موسی عنبری؛
دانشیار جامعه شناسی دانشگاه تهران
اشاره: دکتر موسی عنبری جامعهشناس توسعه دانشگاه تهران، محقق و دارنده کتب و مقالات مختلف در حوزه توسعه اجتماعی و بومی است. ایشان سابقه مدیریت اجرایی(مدیر کل کوی دانشگاه تهران، مدیر کل برنامهریزی مرکز الگوی پیشرفت) نیز داشتهاند. متن حاضر تلخیص گفتگو با ایشان است. وی در این گفتگو به دو نکته اساسی اشاره نموده است:
اول اینکه اندیشه و گفتمان علوم انسانی باید مدیریت کلان وزارت علوم را در دست بگیرد
دوم اینکه دکتر سیدضیا هاشمی (سرپرست کنونی وزارت علوم در دولت دوازدهم) کاملا شایستگی آن را دارد که به عنوان وزیر علوم به مجلس معرفی گردد.
هامون ایران: در مورد برنامهها و روند حرکت و مدیریت در وزارت علوم چه فکر میکنید؟
دکتر عنبری: اصلیترین وظیفه وزارت علوم، آموزش تخصصی رشتههای علمی و مدیریت دانشگاهها برای رسیدن به این هدف است. در وهله دوم، بسط پژوهش، علم و نوآوری از وظایف این وزارتخانه است. کار وزارت علوم اساساً آموزش تخصصی واکادمیک حوزههای صنعت، کشاورزی، اقتصاد، فرهنگ و غیره است، نه اجرای فعالیتهای صنعت، کشاورزی، اقتصاد و غیره، چون هر یک از این امور وزارت و سازمان مخصوص خود را دارند و آنها هم در این زمینه خدمت میکنند. کار وزارت علم بیشتر تمرکز بر رشد علوم بنیادی، پایه و بسترساز تحول است که گاهی بینرشتهای هم میشوند. منظورم از علوم پایه لزوماً تعبیر مرسوم “علوم پایه” مانند ریاضی و غیره نیست، فراتر از آن است. چون علوم انسانی نیز در شرایطی نقش پایه و بنیادی دارند. بنابراین جهات حرکت و مدیریت وزارت علوم باید فراتر از یک دانش تخصصی مانند شیمی، ریاضی، برق، اقتصاد یا جامعهشناسی و غیره باشد. حتی انتخاب مدیر و مسئولان نیز باید با توجه به این متقضیات صورت گیرد. یعنی نوع تخصص، شرط اول انتخاب مدیر در این وزارتخانه نیست، بلکه افراد رشتههای علمی متعدد میتوانند در این وزارتخانه حضور مدیریتی داشته باشند. از قضا در این وضعیت، تجربه مدیریت، دانش ارتباطی و تعاملی مدیر، توانائیهای شخصی و آشنایی او با مسائل و مشکلات دانشجویان و استادان با اهمیت است.
نکته مهم در اینجا اینست که مدیران وزارتخانه، باید با بسترهای تحولساز علم و نوآوری در جامعه یعنی فضای فرهنگ و نظامات اجتماعی هم آشنا باشند. یعنی با «علم انسانی» هم آشنا باشند. کلمه «علوم»، همه دانشهای متعارف تخصصی از جمله علوم انسانی را شامل می شود. به نظر من علم انسانی، بسترساز تفکر فنی و علوم پایه در جامعه است. من به عنوان یک دانشگاهی و محقق اجتماعی، از اهمیت رشد علوم انسانی در فراهم آوردن زمینههای رشد علم، تفکر و نوآوری و کارآفرینی درجامعه دفاع جدی میکنم. مشکل فعلی ما در علوم انسانی، مشکل اصلی و همیشگی وزارت علوم خواهد بود. علم انسانی از جنس علوم حساس و رهاییبخش است. این علم ظرفیتساز، ریلساز و راهگشا برای حرکت علوم دیگر است. تا زمانیکه این علم در محاق و رکود و ترجمه و تقلید باقی بماند، علوم دیگر نیز در زندگی مردم، مشکلات را حل نمیکنند و گاهی نیز ممکن است نوآوریهایشان، تفرق و شکاف و تضادهای اجتماعی بیافریند و مشکلات را دو برابر کند. بنابراین لازم است به همان میزانی که علوم طبیعی و ریاضی را پایه میدانیم، علوم انسانی و اجتماعی را نیز مبنا و زیربنا بدانیم.
هامون ایران: لطفا در مورد اهداف و برنامهها و حل مشکلات فعلی، صریحتر و عملیاتیتر بحث بفرمائید:
دکتر عنبری: در شرایط فعلی، دادهها و آمارها نشان میدهند که در دو دهه اخیر بر تورم تعداد دانشجویان علوم انسانی در دانشگاههای کشور افزوده شده، در مقابل رشد دانشجویان علوم پایه کم شده است. نتیجۀ هر دو، منفی و رکودآور است. یعنی الان، از یک سو دسترسی به علوم انسانی و تحصیل در آن تسهیل شده، و از سوی دیگر فراغت از تحصیل و مدرک گرفتن نیز در آن آسان شده است. با رشد موسسات و دانشگاههای غیرانتفاعی و دانشگاههای آزاد و مدرک گرفتنهای فراوان ضمن خدمت مدیران و کارمندان، چنین پدیدهای اتفاق افتاده است. جدی نگرفتن قانون «ممنوعیت تحصیل تمام وقت ضمن اشتغال»، این معضل را بوجود آورده است. پس الان با دو مشکل روبرو هستیم. یکی مدرکگرایی و ضعف شدید کیفیت در علوم انسانی، دوم تضعیف علوم پایه.
مدیران آینده وزارت علوم باید در اولویت، این بیماری دوگانه را درمان کنند. هر دو هم اهمیت یکسان دارند. ضعف علوم پایه یعنی چشمدوختن روزافزون به تولیدات و مصنوعات و فرآوردهای کشورهای دیگر، ضعف علوم انسانی هم یعنی گسترش بیتدبیری، آسیبهای اجتماعی، بلاتکلیفی و زوال فرهنگی؛ پس باید چه کار کرد؟ الان این دو راهی پیشپای وزارت علوم وجود دارد که البته پیچیده و ظریف هم هست. برای غلبه بر مشکل، باید از کدام راه آغاز کنند؟
بنظرم باید از نقدم و تأخر یک راه بر دیگری صحبت نکنیم و راهی بینابین انتخاب کنیم، یعنی ضمن اینکه آموزش علم انسانی را نواندیش، با کیفیت و متناسب با نیازهای مردمی بکنیم، علوم پایه و فنی را نیز با روشهای شایسته بسط و گسترش بدهیم. مدیر شایسته در این وضعیت کسی است که این دو راهی را تبدیل به یک راه بکند یعنی هر دو مشکل را همسو ببیند و آنها را در یک قالب و مسیر پیگیری کند.
هامون ایران: چگونه میتوان این دو را یکی کرد؟
دکتر عنبری: برای این کار باید به نزدیککردن و پیوند مسائل علوم پایه و علوم انسانی فکر کرد. هر دو علوم باید از حیث مصالح و نیازهای آموزشی و کاربردی به هم نزدیک شوند. یعنی نه علوم انسانی همچنان به دنبال گرهگشای های ذهنی وخواستههای شدیداً عرفانی و آسمانی و بیتناسب با مشکلات روز مردم برود، نه علوم فنی، راهحل همه مشکلات را در فن و تکنیک و تکنولوژی و ابزارها ببینند. من در مقالاتم همیشه گفتهام، علت بومگریزی و فرهنگی نبودن توسعۀ ما، مساله «قطب عرفان- تکنیک» است، یعنی افراط در این سو یا آن سو. البته فراتر از این هم رفتیم، اندیشمندان فنی ما مدعی مفاهیم آرمانی و غیر تخصصی خودشان شدهاند. ما بیشتر باید به فکر ایجاد تعادل باشیم، یعنی باید این شکاف و خلاء میان این دو گرایش را پر کنیم. یک راهکار غلبه بر این دو راهی و معضل، توجه جدی به علوم واسط و کاربردی روز مانند جامعهشناسی و مدیریت و علوم سیاسی است. این علوم ضمن اینکه دغدغههای انسانی، بومی و مردمی دارند، آیندهگرا هم هستند و قدرت داوری بهتری برای حل مسائل دارند.
هامون ایران: آیا در مورد سرپرست فعلی وزارت علوم هم نظری دارید؟
دکتر عنبری: دوست ندارم راجع به افراد اظهار نظر کنم. اما میدانم آقای هاشمی ضمن اینکه با مسائل و شرایط دانشگاهها و حوزههای علوم دینی آشناست، علاقه زیاد دارد که به رشد علوم انسانی به عنوان علم بسترساز علوم پایه و تفکر فنی کمک کند. در این میان، تخصص جامعهشناسی او به ایشان کمک زیادی خواهد کرد.