- هامون ایران - https://www.hamooniran.ir -

«گُفّال» و نسبت آن با توسعه‌ی پایدار استان بوشهر؛ یادداشتی از محسن عباسپور

«گُفّال» و نسبت آن با توسعه‌ی بوشهر

محسن عباسپور

برای تشخیص آنچه که توسعه هست و آنچه که توسعه نیست، بحث را از کشتی‌ها و شناورهایی شروع می‌کنیم که در حال حاضر بر روی سواحل بوشهر تردد می‌کنند و از منابع موجود در دریا بهره‌برداری می‌کنند.

امروزه دو گونه کشتی و شناور از منابع موجود در دریای بوشهر بهره‌برداری می‌کنند. یکی شناورها و لنج‌ها و حتی قایق‌هایی هستند که توسط جاشوها و صیادها هدایت می‌شوند و از دریای بوشهر ماهی صید می‌کنند و دیگری کشتی‌ها و نفت‌کش‌هایی هستند که توسط ملوان‌ها و تکنسین‌ها و مهندس‌های صنعت نفت، سیاه‌ترین ذخیره‌ی استراتژیک کشور را می‌مکند و می‌برند.

آنچه معمولاً تحت عنوان توسعه به خورد ما داده می‌شود، حرکت کشتی‌های نفت‌کشی است که نفت را از منابع موجود در سواحل کشور استخراج کرده و براساس روابط موجود در بازار آزاد جهانی، به حراج می‌گذارند. در پروپاگاندای دولتی، تصاویری که معمولاً به عنوان روند توسعه نمایش داده می‌شود، بر روی همین نفت‌کش‌ها تمرکز دارند. کادرهای دوربین برای نمایش باشکوه توسعه‌ی کشور بر روی این نفت‌کش‌ها و تأسیسات آنها بسته می‌شود و شات‌های پی‌درپی دوربین‌ها بر روی تصاویر محو در کرانه‌های وسیعی از دریا و نفت و تأسیسات نفتی به صدا در می‌آیند و فریم به فریم از این روند تصویربرداری و تصورسازی می‌کنند. نفت‌کش‌های غول پیکر، مهندس‌های نقشه به دستی که عموماً جز طبقه‌ی متوسط جامعه محسوب می‌شوند و تأسیسات نفتی به عنوان ابژه‌های توسعه، به کرات در بازنمایی تصاویر مربوط به توسعه‌یافتگی ما به نمایش در می‌آیند. غافل از اینکه اینها بازنمایی مفهوم «رشد» هستند و نه «توسعه» آن هم «توسعه‌ی پایدار». به این بحث برمی‌گردیم. قبل از آن سری بزنیم به گونه‌ی دیگری از شناورهایی که در دریای بوشهر مشغول بهره‌برداری از منابع دریایی هستند.

لنج‌ها و شناورهای صیادی، با جاشوهایشان، تورهای دست‌باف مردمان ساحل‌نشین را که عمدتاً از طبقه‌های پایین جامعه هستند، به دریا می‌اندازند تا ماهی و انواع آبزیان را صید کنند و در بازار خودساخته‌ای که معمولاً کنترل بخش نسبتاً قابل توجهی از آن را خودشان بر عهده دارند، بفروشند.

زمانی که صیادان در بین برخی از فصول در اثر کمی صید به استراحت می‌پردازند و یا به شستشو و یا تعمیر قایق‌ها و لنج‌های خود مشغول هستند، اصطلاح «گُفّال/Goffal» را در مورد این موقعیت به کار می‌برند.(۱) در واقع این صیادان در دوره‌ی گُفّال، به منابع دریایی اجازه‌ی تجدید شدن و باقی ماندن را می‌دهند و با این عمل درست در معنای دقیق کلمه، به توسعه‌ی پایدار کمک می‌کنند. اما آیا مهندس‌های نفت، همچون جاشوهایی که به «کمی صید» فکر می‌کنند، در اندیشه‌ی «کمی نفت» هم هستند؟ یا آنکه تمام توان و تلاش‌شان را برای بهره‌برداری بیشتر و بیشتر از این منابع به کار می‌برند؟

برای روشن‌تر شدن بحث، بایستی به معنای توسعه و به ویژه توسعه پایدار رجوع کنیم. رحمانی در توضیح این گونه از توسعه یادآور شده است «توسعه پایدار به معنی عدم تحمیل آسیب‌های اقتصادی، اجتماعی و یا زیست‌محیطی به نسل‌های آینده است».(۲) بر این اساس دیگر نمی‌توان برای تأمین مالی مصارف جاری، بدهی‌های اقتصادی که بازپرداخت آن بر عهده نسل‌های آینده است، ایجاد کرد.(۳) یعنی به وضوح نمی‌توان همچون مهندس‌های نفت، دست در جیب آیندگان برد و کمر بر استخراج منابع نفت و گاز، آن هم تا آخرین قطره‌ی آنها بست. بلکه بایستی به شیوه‌ی زیست و گُفّال‌های جاشوهای بوشهری برای حفظ و امکان تجدید منابع دریایی بازگشت.

این صیادها اگرچه همچنان به سنتی‌ترین شکل خود زندگی می‌کنند، اما در ماهیت وجودی زیست اجتماعی‌شان نزدیک‌ترین تعریف را برای مفهوم توسعه‌ی پایدار دارند. گرچه ابژه‌های زندگی آنها تقریباً عاری از امکانات و تکنولوژی به روز و مدرن است که بیشتر محصول رشدند تا توسعه؛ اما ماهیت زیستشان، کمک بیشتری به مفهوم توسعه پایدار می‌کند.

پس آنچه که در نفت‌کش‌ها و زیرِ دست مهندس‌های داخلی و خارجی صنعت نفت اتفاق می‌افتد، چیست؟ این تصاویری که تحت عنوان مفهوم کیفی «توسعه» به خورد ما داده می‌شود، چیزی نیست جز مفهوم کمی «رشد» و یا با اندکی اغماض، بیانگر مفهوم کمی «نوسازی» هستند. آنچنان که واگو در تعریف این مفهوم آورده، نوسازی دربردارنده توسعه تکنولوژی صنعتی و پیشرفته و انتظام‌های سیاسی، فرهنگی و اجتماعی است که برای هدایت و بهره‌گیری از تکنولوژی مناسب هستند.(۴) استحصال بیشتر، بهره‌برداری بیشتر، استخراج بیشتر و هرآن بیشتر و بیشتری که در نمودارها و شاخص‌های آنها بازنمایی می‌شوند، اساساً در مفهوم رشد و در بعضی مواقع نوسازی قرار می‌گیرند و نه توسعه. در اینجا بایستی دقت نمود که هر رشدی، لزوماً به توسعه منجر نمی‌شود و چه بسا رشدهایی که به جای خدمت به توسعه، به این مفهوم خیانت می‌کنند.

وقتی اصلی‌ترین و بالادستی‌ترین سند توسعه‌ای کشور بر پایه‌ی مفهوم رشد ترسیم می‌شود و با مرور برنامه‌های پنج‌ساله‌ی به اصطلاح توسعه‌ای به وضوح مشاهده می‌کنیم که تقریباً تمامی مضامین و چشم‌اندازهای ترسیم شده در آنها، اعم از محتوی متن‌های نوشتاری و جدول‌ها و آمارهای قید شده در آنها، بر رشد کمی داده‌ها تأکید می‌کنند، دیگر امید و انتظار برای تحقق توسعه به حداقل آن کاسته می‌شود.

برنامه‌ریزهای دولتی و بازوهای اجرایی آنها در قالب مهندس‌ها و تکنسین‌های تکنوکراتی که آمال این برنامه‌ریزها را به دقیق‌ترین و مهندسی‌ترین شکل آن به اجرا درمی‌آورند، زمانی که با چنین نقدهایی مواجه می‌شوند، با لبخند تمسخرآمیزی از گریزناپذیری چنین رویکردی در دنیای امروز سخن می‌گویند. اینکه اگر ما نبریم، دیگری می‌برد. اگر ما برداشت نکنیم، سرمایه‌ای برای حرکت دادن چرخ اقتصادی کشور در اختیار نداریم و توجیهات پوچ دیگری از این دست. اما به هر حال واقعیت تلخی که اکنون در قالب آسیب‌های اجتماعی ناشی از اجرای سیاست‌ها و برنامه‌ریزی‌های توسعه‌ای حال حاضر در جریان است، در کنار تخیل جامعه‌شناسانه این امکان را می‌دهد که بتوانیم زیستی دیگر را هم تصور کنیم. زیستی که اتفاقاً ریشه‌های بومی فراوانی برای آن داریم. زیستی که در دل توده‌ی مردم ـ مانند آنچه جاشوهای بوشهری حفظش کرده‌اند ـ جریان دارد.

در ارزیابی مفهوم توسعه عموماً به میزان توسعه‌یافتگی جوامع نگاه می‌شود. اینکه توسعه، تا چه حد توانسته از نابرابری‌های موجود در جامعه کم کند و تا چه اندازه در خدمت بهبود عملکرد سازمان‌ها و همچنین روابط اجتماعی پدیدار شود. برای بیان دست‌آوردهای عملی اینگونه از رشدی که خلط واژه شده و به اشتباه از آن با عنوان توسعه یاد می‌شود، بهتر است مقایسه‌ای زیست‌مندانه و تجربی داشته باشیم میان آنچه که اجرای سیاست‌های توسعه‌ای نفت محور با عسلویه و بافت اجتماعی مردمان آنجا و گستردگی آسیب‌های اجتماعی درون آن به دنبال داشته و آنچه که در روابط امروز طبقه‌ی محروم ولی به نسبت پایدار جاشوها و صیادهای بوشهری در جریان است.

این نوشتار انتظار ندارد چرخی که با عنوان توسعه‌ی کشور به جامعه نمایانده می‌شود، حرکتی دگرگون در پیش گیرد، اما مخاطب را به این نکته دعوت می‌کند که از این پس با تصاویر نمودارها و شاخص‌هایی که حاکی از افزایش برخی داده‌ها هستند و گرچه چراغ راهنمای خود را به سمت مفهوم توسعه روشن کرده‌اند، اما فرمان ماشین را به سمت رشد چرخانده‌اند، به دیده‌ی انتقادی بنگرد. تمام این نمودارهایی که در قالب توسعه‌یافتگی نمایش داده می‌شوند را در گستره‌ی اجتماعی تغییرات شدید و سراسر آسیب‌زای اجتماعی در حوزه‌های بهره‌برداری از منابع نفتی بگذاریم تا بهتر به واقعیت موجود در آنچه که با عنوان توسعه‌یافتگی تبلیغ و ترویج می‌شود، پی ببریم.

منابع