- هامون ایران - https://www.hamooniran.ir -

عدالت جنسیتی در وضعیت بحران آب و تغییر اقلیم؛ یادداشتی از مهتا بذرافکن

عدالت جنسیتی در وضعیت بحران آب و تغییر اقلیم

مهتا بذرافکن

 

مهتا بذرافکن، دکتری جامعه شناسی تغییرات اجتماعی

 

 

ایران سرزمینی است که از دیرباز با خشکسالی دست و پنجه نرم کرده و «آب» همواره برای مردم ایران مساله مهمی بوده است، از این رو انتقال آب از یک نقطه به یک نقطه دیگرنیز عمدتا با واکنش های منفی و حتی مشاجرات خونین همراه بوده است. بدیهی است که در شرایط خشکسالی و اصرار بر انتقال آب این حساسیت ها بیشتر شده و نزاع ها بر سر آب شدت گرفته و خونین تر خواهد شد.

این حوادث بارها در کشورما رخ داده و در واقع مدتهاست که زنگ خطر به صدا در آمده است. آب دیگر یک مساله محیط زیستی- مهندسی نیست، بلکه آب هم اکنون تبدیل به یک مساله امنیتی و اجتماعی شده که گاه به فاجعه انجامیده، و البته تکرار این حوادث دور از انتظار نیز نخواهد بود.

اما قربانیان این حوادث چه کسانی هستند؟ قربانیان این حوادث فقط آنانکه در میدان می زنند و می کشند و یا کشته می شوند نیستند، بلکه در سطحی عمیق تر این خانواده ها و کودکان و زنانند که قربانی این حوادث می شوند، آنها دراین نزاع ها سرپرستان خود را از دست میدهند و ناگزیر بارسنگین اداره خانواده در شرایط سخت بر عهده شان می افتد.

 

خشکسالی و خشکیده شدن منابع آب همانند سیل و زلزله و بقیه فجایع نیست که پر سر و صدا باشد و سازمانهای بین المللی و مردم برای کمک به آسیب دیدگان همصدا و همدل شوند، در نتیجه خانواده ها قربانیانی هستند که بی سرو صدا بار مصیبت بر گرده می کشند.

 

این مسائل دردناک بدون شک از پیامدهای سوء مدیریت و سؤ مصرف آب است که شرایط اقلیمی و کم بارش ایران را درنظر نگرفته و آب را در بخش کشاورزی و صنعت هدر دادند. این مسأله البته بیش از خشکسالی منجر به خشکیدگی منابع آب در ایران شده و متأسفانه خانواده ها وزنان و کودکان قربانیان خاموش آنند.

نابرابری جنسیتی هم آنچه به صورت سنتی توسط جامعه اعمال می شود، و هم آنچه که به صورت سیستماتیک توسط حاکمیتها اعمال می گردد در مواجهه با بحران آب وضعیت زنان را بغرنج تر خواهدکرد.

زنان هم به دلائل قانونی و هم سنتی و هم اقتصادی کمتر از مردان توان مهاجرت دارند. پس انداز خانواده در اختیار مردان است، چه بسا فرصت آموزش حرفه ای به جز آنچه در دسترشان بوده یعنی کار بر روی زمین و دام پیدا نکرده اند و در نتیجه کمتر می توانند با مهاجرت وضعیت خود را بهبود بخشند. حتی اگر وضعیت مهاجرات برایشان موجود باشد، زنان وظیفه مراقبت گری بر عهده داشته و با وجود سالمندان، بیماران و کودکان نمی توانند به آسانی جابجا شوند.

زنان بویژه زنان روستایی پیوند عمیقی با زمین و دانش محلی و گیاهان دارویی و نگه داشتن دام دارند و حتی ازاین طریق امرار معاش می کنند و در وضعیت خشکسالی و تغییر اقیلم این امکان از دست داده و منبع دانش و معاششان از دست میدهند و به سختی در مکانهای جدید جایگزینی برای آن پیدا خواهند کرد.

در نظر گرفتن بحران آب و خشکیدگی منابع آب از یک سو، و مخاطرات محلی و منطقه ای انتقال آب از سوی دیگر، در حقیقت درنظر گرفتن پیامدهای اجتماعی هولناکی است که با عمیق تر شدن بحران، خود را نشان خواهند داد. لذا لازم است که در مطالعات طرحهای توسعه ای به شرایط اجتماعی و انسانی بیش از پیش توجه شود.

در نظر گرفتن « عدالت جنسیتی در بحران آب» بسیار اهمیت دارد چرا که زنان مهمترین قربانیان این فاجعه خواهند بود و بهتر است از هم اکنون به آینده ای بیاندیشیم که در آن زنان باید بار سهمگین تغییر اقلیم و بحران آب را بر دوش کشند..