- هامون ایران - https://www.hamooniran.ir -

بومی گرایی بیمار ومافیای سیاسی-اقتصادی استان بوشهر؛مقاله ازمصطفی مهرآیین

بومی گرایی بیمار و مافیای سیاسی- اقتصادی در استان بوشهر

 

مصطفی مهرآیین

 

۱) دیگر نمی شود ساکت نشست و چیزی نگفت. ما به اصطلاح روشنفکران به دلایل متعدد از ورود به مسائل عینی و واقعی که مردم با آن ها درگیر هستند پرهیز می کنیم: یا ارزش اندیشه ها و پرداختن به اندیشه های متفکران بزرگ را مهم تر از پرداختن به مسائل روزمره جامعه می دانیم، یا از ترس دهان به دهان شدن با آدم های بی اخلاق موجود در جامعه نگران آبروی خودیم، یا مردم را آنقدر در ذهن خود تحقیر می کنیم که دیگر قادر به همراهی با آن ها نیستیم، یا افراد مورد انتقاد خود را آنقدر کوچک می دانیم که می ترسیم از طریق نقدهای ما به آن ها هویت پیدا کنند و انسانهای مهمی جلوه کنند، یا افسرده و غمگین ایم و از همه عالم بریده ایم، یا ناامیدیم و فکر می کنیم حرف های ما دیگر هیچ تاثیری در جامعه ندارد، و یا آنکه می ترسیم برای خود دشمن بسازیم و گرفتار در منازعات سیاسی و فضای امنیتی شویم….اینها همه شاید بهانه های خوبی برای کنار کشیدن از جامعه و رو در رو شدن با مسایل عینی آن باشد.اما مگر جز برای این می اندیشیم و مطالعه می کنیم و خود را در دنیای متون غرق می سازیم که به بهبود وضعیت جامعه خود یا در کل بهبود وضعیت انسان در این زندگی کمک نماییم. باید از خلوت خود بیرون بیاییم و زنبورهای جامعه خود شویم.باید نیش بزنیم….

۲) بوشهر را معمولا به گرما و مهربانی می شناسند و ماهی و میگو و نی انبان و خرما. گاهی هم آن را به مبارزه می شناسند و استعمارستیزی و رئیس علی دلواری. اگر عقب تر باز گردیم آن را به سیراف می شناسند و تمدن قدیم ایران. این روزها، اما، شاید بیشتر از هر چیز آن را به عسلویه بشناسند و گاز و نفت و ثروت. تازگی ها هم تیم فوتبال پارس جنوبی به مجموعه بوشهرشناسی اضافه شده است. اگر دیگر خیلی اهل فرهنگ و ادبیات و مباحث فرهنگی باشی احتمالا بوشهر را به رسول پرویزی و صادق چوبک و منوچهر آتشی و شروه و خیام خوانی و….نیز خواهی شناخت. از همه اینها که بگذریم بوشهر یک جامعه است با همه مسائلی که یک جامعه بزرگ با آن ها درگیر است. بوشهر مثل همه جوامع بیش از هر چیز محلی است برای منازعه بر سر قدرت و ثروت.

۳) به تاریخ و گذشته دور بوشهر و چگونگی حیات اجتماعی آن و منازعات ثروت و قدرت در سال ها و دهه ها پیش در این منطقه از کشور نمی پردازم. می خواهم فقط از اکنون سخن بگویم.بوشهر ،البته، مثل همه پدیده های درباره آن سخن گفت. بااینحال، از پیچیدگی های آن هم نخواهم گفت. نگاهی ساده به آنچه آشکار است خواهم انداخت.

۴) تا سال های نخستین دهه هفتاد حیات سیاسی- اقتصادی این استان ساده بود و توسط نیروهای بیرونی مدیریت میشد. می توان مدعی شد بیشتر جزیی از استانهای دیگر بود تا یک استان مستقل. نیروهای تحصیلکرده آن کم بود. این تعداد اندک هم یا مهاجرت کرده بودند، یا در منازعات سیاسی اوایل انقلاب اعدام شده بودند و به زندان افتاده بودند و یا در جبهه ها بودند. اقتصاد آن ساده بود: کشاورزی و دریانوردی.ثروت آن چنان نبود که افراد آن، دیگران و خود و سرزمینشان را نابود سازند تا به آن ثروت دست یابند. قطب های قدرت آن نیز اندک بود.در یک سو مردم بودند و در سوی دیگر اندکی اشرافیت و خان بازی باقی مانده از قبل و حالا نیروی تازه وارد دولت جمهوری اسلامی. از منظر ایدئولوژیک بوشهر همه پیچیدگی های ایران را داشت البته. در آن هم چپ انقلابی بود و هم توده ای و هم مجاهد و هم طرفدار حزب رستاخیز و هم دینداران سنتی و هم دینداران مدرن. منازعه اصلی در بوشهر دهه شصت منازعه ایدئولوژیک بود که طبعا مثل همه جای دیگر کشور برنده آن نیروهای طرفدار جمهوری اسلامی هستند یا همان حزب اللهی ها. از منظر اجتماعی اما با وجود همه اختلافات مردم همدیگر را حمایت می کردند و با هم مهربان بودند حتی اگر دستشان به خون هم آلوده بود.از منظر فرهنگی در این سال ها بوشهری ها علیرغم وجود اختلاف میان قسمت های متفاوت بوشهر همگی مردمانی ساده زیستند که در میانه فرهنگ دریای عربی و زمین کشاورزی ایرانی- عربی جای دارند. نکته مهم فرهنگ بوشهر فقدان فرم و شکل است. این ویژگی مهمترین عنصر ضد مدرن موجود در این جامعه است. اگر مدرنیته عاشق فرم است و درپی مقید ساختن انسان ها در چارچوب نظم های خرد و کلان می باشد، بوشهر ضد فرم است و گریزان از هر گونه حصار: فرهنگ بوشهر ضد مرز است. خانه ها همواره با درهای باز خود سخن از وجود فقط یک خانه می گویند. تنها کافی ست بگویی میخواهی وارد شوی. همه خانه ها خانه توست. شاید روزگاری بوشهر محل عبور کاروانها بوده که مردم آن این گونه بی مرز زندگی می کنند و مهربانند.

۵) با آغاز فرآیند توسعه در دولت های هاشمی و خاتمی و گسترش آموزش عالی و افزایش نرخ جمعیت تحصیل کرده بوشهر و شکل گیری طبقه متوسط شهری در این استان و ورود نهادهای دولتی در جای جای استان و آغاز تجربه بوروکراسی مدرن، اندک اندک این استان در حوزه مدیریتی با ظهور یک گفتمان جدید به نام «بومی گرایی» روبرو شد. اکنون، بوشهری که خود را با فقدان مرز تعریف می کرد، خود را با دوگانه بومی/ غیر بومی می شناخت و حتی در درون خود نیز با خلق دوگانه هایی همچون مرکز استانی/ غیر مرکز استانی؛ بوشهری/برازجانی؛ بوشهری/ گناوه ای؛ گناوه ای/ دیلمی؛ دیری/بوشهری؛ دیری/کنگانی؛ و……روبرو بود. مدرن شدن به جای آنکه ملت بسازد و همبستگی جمعی، قبیله آفرید و ناسیونالیسم شهرستانی و شعار اینکه ما باید استان را در دست بگیریم. در مقابل استان های دیگر از بوشهری بودن دفاع کردند اما در درون خود فقط سخن از قبیله خود می گفتند. با وقوع اتفاقات سیاسی در کشور و ظهور آشکار احزاب اصولگرا و اصلاح طلب البته این دوگانه ها با دوگانه اصولگرا و اصلاح طلب به هم آمیخته شد و اگرچه ایندوگانه سیاسی گاهی باعث ایجاد وحدت میان نیروهای سیاسی هم طیف در کل استان شد، دعوای ناسیونالیسم شهرستانی همچنان بر جای خود باقی ماند و شکافی دیگر به مجموعه شکاف های استان اضافه شد. حالا در کنار شکاف هم استانی و غیر هم استانی و شکاف هم شهرستانی و غیر هم شهرستانی، با ظهور شکاف هم حزبی یا هم مسلکی با غیر هم حزبی هم روبرو بودیم. نکته جالب ماجرا البته آنجاست که کیفیت نیروهای تقویت کننده این شکاف ها آنقدر پایین بود و هست که خود هیچ تعریف روشنی از موقعیت شان نداشتند و ندارند. مجموعه این شکاف ها در کنار دیگر شکاف های اجتماعی- اقتصادی- سیاسی جامعه بوشهر اواخر دهه هفتاد و دهه هشتاد تا کنون را به جامعه ای تبدیل ساخته که دیگر در آن نمی توان نشانی از آن احساس مهربانی بوشهری ها را یافت. اکنون بوشهری که روزی فرهنگ آن را به نبود مرز و باز بودن خانه های مردم بر روی همدیگر می شناختند، به جامعه ای تبدیل شده است که پر از شکاف است و مرز و فاصله تا آنجا که در یک عدم آگاهی کمر به نابودی استان خود در روزگاری بسته اند که همه دیگر بخش های کشور در پی توسعه می باشند.

۶) به زبان پیربوریو، آنچه باعث ایجاد این منازعات و شکاف ها شده است، خود هدف منازعه نیز هست. اگر افزایش تحصیلات و قدرت و بهبود وضعیت اقتصادی زمینه ساز شکل گیری این شکاف ها شده است، دستیابی به قدرت و ثروت و تحصیلات بیشتر، هدف این منازعات نیز هست. حالا دیگر بوشهر بومی گرا تبدیل به میدان نبردی میان نیروهای بومی شده است که هر یک خود را شایسته تر از دیگری برای مدیریت استان و نمایندگی سیاسی آن می دانند. این منازعه چند ویژگی دارد:۱) نیروهای موجود در منازعه از کیفیت چندانی برخوردار نیستند. این نیروها نه از توان فکری برخوردارند نه از توان گفتمانی و مدیریتی،۲) نیروهای موجود در منازعه، بازی سیاسی و همراهی و ائتلاف نمی شناسند و کمر به نابودی هم بسته اند،۳) هدف عمده نیروهای موجود در میدان منازعه نه تقویت استان و ارتقا آن که برطرف ساختن عقده های شخصی و قبیله ای و به رخ کشیدن خود است۴) نیروهای موجود در میدان منازعه چون از توان فکری در رقابت با هم برخوردار نیستند، مهمترین مکانیسم بیرون کردن حریف از میدان را یا زنده کردن پیشینه گذشته هم می دانند یا زدن اتهامات جدید امروزی به یکدیگر،۵) نیروهای موجود در میدان منازعه سیاسی- مدیریتی استان در تعامل با بقیه نیروهای سیاسی در کشور بسیار ضعیف اند تا آنجا که بالا دستی ها همواره به چشم موجودات قابل ترحم به آن ها نگاه می کنند، ۶) و مهم تر از همه آنکه نیروهای موجود در میدان منازعه سیاسی استان گرفتار فساد اقتصادی و سیاسی اند. به این مقوله به دلیل بار حقوقی آن نمی توان زیاد پرداخت، اما همین بس که دیگر کسی نمی تواند در فضای سیاسی- مدیریتی این استان ادعای پاکدستی و مبارزه با فساد کند که همگی آن را شوخی سال می شناسند.

۷) این روزها، بدلیل رفتن استاندار استان و لزوم انتخاب استاندار جدید، آنچه در بالا نشان دادم را به خوبی می توان در فضای سیاسی استان و میان نیروهای سیاسی آن مشاهده کرد: نداشتن اندیشه سیاسی، فقدان اندیشه مدیریتی، نداشتن توان لازم برای گفتگو با یکدیگر، قبیله گرایی سیاسی، خود زنی سیاسی،نبود قدرت نفوذ در میان نیروهای سیاسی استان برای پیشبرد کارهای خود در مرکز کشور، معرفی کردن افراد ناتوان برای مدیریت استان، هویت سیاسی بخشیدن به افراد فاقد هر گونه توان سیاسی- مدیریتی به صرف تعلق داشتن به قبیله خودی و……معتقدم در چنین شرایطی هر گونه تلاش برای ایجاد تغییر در ساختار سیاسی- مدیریتی استان احتمالا تنها شکستی به کارنامه شکست های ما اضافه خواهد کرد. بااینحال، باید با نقد بومی گرایی بی پشتوانه پر از عقده حقارت و ناسیونالیسم شهرستانی موجود در آن و تکیه بر نیروهای کارآمد هم استانی و غیر هم استانی موجود در کشور به تقویت توان مدیریتی استان پرداخت و آن را از وضعیت روزمره گی مدیریتی که در دوران استاندار سابق نهادینه شده است نجات بخشید.