- هامون ایران - https://www.hamooniran.ir -

تاملاتی از ایرن واعظ زاده؛ گزارشگر ویژه آوای هامون

تاملات

 

ایرن واعظ زاده

 

در پی اقداماتم در خصوص اعتراض به مساله ای غیرعادی، ماجراها و مسائلی حاشیه ای به وجود آمد که شرح بخشی از آن را به عنوان یک شهروند و نه روزنامه نگار لازم می دانم.

حق مسلم و از وظایف بدیهی هر شهروند متعهدی است که به نابسامانی هایی که در محیط و جقرافیای پیرامونش در جریان است، معترض باشد و به نوعی برای بهبود آن شرایط بکوشد.

تاکید می کنم ” اعتراض و احساس مسوولیت یک شهروند در قبال جامعه ”

در کجای این کره ی خاکی شهروندی را که به وضعیت نامطلوب و مشکوک، اعتراض دارد، به علت مشکلات جسمانی اش مورد اهانت قرار می دهند؟

مشابه این جریان چند سال پیش، زمانی که برای گرفتن مجوز جهت انجام گزارشی به یکی از ادارات مراجعه نمودم نیز برایم اتفاق افتاد. یکی از کارکنان که سمت نسبتا مهمی نیز داشت، با لحنی محترمانه! مرا طرف خطاب قرار داده و سعی کرد به من بفهماند این همه انسان سالم به جایی نرسیده و نتوانستند کاری از پیش ببرند حالا از منِ معلول (!) چه انتظاری هست…

این دسته از مردمان به واقع چه تصور و ذهنیتی از توان یابان یا درست تر بگویم، وظایف و حقوق شهروندی دارند؟ آیا حقیقتا اینان قادر به تفکیک معنا و مفهوم این واژگان از یکدیگر هستند؟

مادامی که فردی منطق و شعورش را قربانی لذت تحقیر و استهزا به دیگری می کند، بی تردید این مساله که احتمال پیشامد چنین موردی بر حسب اتفاق، برای شخص خودش نیز ممکن است، قابل درک نیست.

شهروندی، توان یابی و حق اعتراض سه مقوله ی مجزا و در عین حال مرتبط به هم هستند. هر توان یاب یک شهروند است و عارضه ی جسمانی دلیل موجه و عقلانی برای سلب حق اعتراض از وی نمی تواند باشد.

شهروندان اعم از توان یاب و غیرتوان یاب، دارای مسوولیت ‌ها و وظایفی در قبال اجتماعی هستند که بدان تعلق داشته و در آن زیست می نمایند؛ گرچه در قواعد چنین نگاشته شده که هر فرد یک شهروند قانونی محسوب می گردد اما در عمل و در افق فکری بسیاری از مردمان، این مفهوم صرفا بخشی از جمعیت را درون خود جای داده است.

این گونه برخوردها به ما گوشزد می کند که مشکلی اساسی و فرهنگی در درک معنای جهان شمولی حقوق شهروندی و همچنین در ساختار فکری و مدنی جامعه وجود دارد.

فقدان بلوغ مدنی برای درک و توسعه ی این مفاهیم به معنای فروپاشی اخلاق مدنی و فرهنگی در جامعه می باشد که نتیجه و حاصل شعارهای پوچ و بدون عمل و نادیده گرفتن حقوق اقلیت های مدنی یک جامعه است.

اگر سراپا ایستاده و بدون کمک کسی و با اطمینان و محکم در سطح این شهر پر از خرابی گام برمی داریم، اگر قادر به دیدن طبیعت زیبای خدا و شنیدن نوای خوش موسیقی هستیم، اگر روزانه با دست و پای سالم مان هزار کار ناتمام را به سرعت به سرانجام می رسانیم، اگر…

بدانیم و فراموش هم نکنیم که بهره مندی از این موهبت هنر و شاهکار ما نبوده، نیست و نخواهد بود.