یادداشتی از احمد زیدآبادی درباب کتاب تازه منتشرشده اش: از سرد و گرم روزگار
(کتاب از سرد و گرم روزگار اثر احمد زیدآبادی- نشر نی ۱۳۹۶ )
آنچه مرا به نوشتن خاطرات دوران کودکیام ترغیب کرد؛ پنج چیز بود:
نخست اینکه، خواهرانم دوست داشتند رنج و محنتی که در زندگی تحمل کردهاند در جایی ثبت شود. در واقع من تنها بخشی از شرایط محنتبار آنان را به تصویر کشیدهام و اصل ماجرا در مواردی واقعاً غم انگیزتر از این بوده است.
دوم اینکه، به نسل کنونی نشان دهم که مال و جاه، شأن آدمی را تعیین نمیکند. جوهر انسانی از طریق اراده و انتخاب و شکیبایی و آگاهی و عزت نفس تبلور مییابد و رشد میکند.
سوم اینکه، گویا برخی از حامیان سادهدلِ وضع موجود، واقعاً جنگ روانی برخی از رسانه ها را باور کردهاند که منتقدانِ آنها، در پرِ قو بزرگ شدهاند و همین که در شرایطی “شیر نسکافه” عصرانه شان قطع شود، به دریوزگی میافتند!
چهارم اینکه، اثری به نسبت ادبی خلق کنم که در همان حال که بغضی در گلو مینشاند؛ لبخندی نیز به لب آورد. به واقع طنز و تراژدی را آن هم نه بر مبنای خیال که بر اساس واقعیتی روزمره با یکدیگر ترکیب کردهام تا ماهیت زندگی بهتر نمایان شود.
و پنج هم اینکه، گویا سرنوشت اهل سیاست این شده است که در کهنسالی، وسوسۀ تدوین و ثبت خاطرات به جانشان افتد در حالی که دیگر نه توان تمرکز دارند و نه حافظه شان یاری می کند. با توجه به این تجربه در حقیقت من نوعی پیشدستی کردم و “از سرد و گرم روزگار” را به عنوان پیش درآمد خاطرات پنج جلدیام، به نگارش در آوردم. شیوۀ نگارشم نیز به نحوی بود که یکسره دچار ممیزی وزارت ارشاد نشود. حذفیات کتاب در مجموع قابل تحمل بود و آسیبی به ساختار آن وارد نکرد.