- هامون ایران - https://www.hamooniran.ir -

اتفاق در ایستگاه آخر، مقاله ای از مجید اجرایی درباب شعر زنان جنوب

اتفاق در ایستگاه آخر

مجید اجرایی

شاعر و منتقد ادبی

 

 

پیش درآمد:

بر رسیدن کارنامه زنان شاعر بوشهری کار سهل و ممتنعی است. چه، وقتی عنصر جغرافیا و جنسیت دست به دست هم می دهند و مقرر می شود تا گزاره ها و اشاره های شاعرانه در آثار و اشعار شاعران به قلم تحلیل در آید کار دشوار می شود. از آن رو که این نقش آفرینان زیستن خود را در اقلیم های جاری ای پیش گرفته اند که با دیار و تبارمادری خود فاصله دارد. به علاوه این بررسی بی گوشه چشمی به آن گفتمان زنانه در ادبیات می باشد. این بسا تحلیلی جامع نخواهد بود.

اما …

من در یاداشت خود_اشاره وار_ درنگی زودگذر کرده ام بر ۴ مجموعه شعر واپسین از چهار زن و گمان می کنم مجموعه های واپسین یک شاعر می تواند مقصد کنونی و بایگانی واقعی آن شاعر را در زبان و ادبیات بیشتر بنمایاند.

از این رو اشارات نگه دارنده بدون ارجاع های مشخصی به دفترهای پیشین این شاعران (هر چند با التفاتی کلی به مسیر و طریق آنان) صورت می گیرند.

یکم) سینیور از لیلی گله داران

یکی از امکاناتی که در شعر امروز و به ویژه در شعر دهه ی هفتاد برجسته شده و توسعه نیافته است “لحن” است. چیزی که به شعر، تنوع و جذابیت می بخشد و موقعیت های فضایی ویژه ای را آشکار می کند، که اجرای هنرمندانه ی آن روایت خطی را دچار شکست می کند و استبداد راوی را به حاشیه می راند.

سینیور یکی از مصداق های بارز و نهفته ی لحن در شعر امروز ایران است. آشکار است چون شاعر، خود را عرضه می کند و نهفته است چون امکانات چنین ظهور و بروزی به تمامی فراهم نیست؛ آن توسل و تمسک فراوان شاعر به نمادهاست. نمادهای حیوانی که گویی به موقعیت انسان کنونی نزدیکتر است. قدرت تفرد شاعر در شعرهای اجرایی اوست؛ زیرا در این گونه شعرهاست که به آفرینش فرامتن منجر می شود و به خلق موقعیت منجر می شود.

در شعر گله داران، زن محور است و مرد شعر او گرچه شعری شهری است آنجا که وهم و جبر و تقدیر رخ می نماید و آنجا که تخیل و جنون و واقعیت به هم می پیوندند همچون شعر “پدر” یا در “والعادیات” سورئالی زیبا را خلق می کند. نگاه او به روابط و آدم های جنس مخالفش با کابوس واره گی همراه است بدین سان او تصویری بختک زده از جامعه به دست می دهد. این همان جامعه ای است با تصویری از فردا نیت. شقه از یک سو و شفاف نبودن روابط و مناسبات و تاریکی بودن گسترده های زیستی از دیگر سو.

شعر گله داران، در این کتاب، فاقد وجه تغزلی، رمانتیکی و حتی لیریسیتی است و این، عزیمت خلاقانه و متفاوتی است برای او که شعر زنان در فضایی به مشابه ابزار روایت می شود و در ارتباط با مرد شکل می گیرد.

زن شعر او زنی نیست که احساسات خود بسنده اش به عشق منتهی شود بر خلاف شاعرانی چون “فروغ” و گمان می کنم آشکار کردن همین وجه به تنهایی می تواند نقطه اوج شاعر باشد.

گله داران در شعرهای کوتاه خود امکان خلق موقعیت را ندارد. زیرا امکانات و فضای فرامتنی او محدودتر است و شعرهای کوتاهش فاقد اتمسفر، استفاده غیرمعمول او از نمادپردازی در وجه حیوانی آن گونه ای اقتدارگرایی جنسیتی جامعه را بازتاب می دهد: “دست چپ/ صهیونیست/گاه پای عاشق/ مانده روی لبه قهوه.” روایتگر چنین سمبلیسمی است‌.

شاعر از اسطوره هوشمندانه استفاده می کند و فراتر از جغرافیای آنان و وجه هستی شناختی، آنان را مورد توجه قرار می دهد. به طور خلاصه آنچه در شعر گله داران بارز است اجرای شعر است و آفریدن فضاهایی فرامتنی بدون روایت ساختارشکنانه، در مفاهیمی متفردانه و جنسیتی با تکیه بر ناخودآگاه، اسطوره و نماد.

 

 

دوم: درد شدید زیبایی از زری شاه حسینی

 

درد شدید زیبایی؛ تراوش همان عصیان های پیشینی است که این بار اما با اجرای قوی تر خودنمایی می کند؛ جنون وارگی، ریتم در روایت و وهم زدگی حاصل و محصول کار کسی است که می خواهد در زبان _ ولو منزوی و تک افتاده_ در جغرافیایی دور زندگی کند.

در شعر زری شاه حسینی دغدغه های وجودی محوریت دارد با اشارتی و عنایتی به اسطوره ها گویی بعد از تعریض هایی  که به استفاده از خرده روایت های محلی در آثار پیشین او زده شده، شاعر قدری محتاط تر و محافظه کارانه تر به سمت چنین فضاسازی پیشین رفته و البته محدودتر‌.

بر شعر او همچنان سایه کلام سنگینی می کند و موقعیت و فضا را به عقب می راند، در شعر او تکنیک تحت شعاع کلام قرار می گیرد ولی آن چنان سیال و فرّار به جلو حرکت می کند که این بی توازنی دست کم در نگاه نخست به چشم نمی آید.

حدیث نفس وارگی شعرها گاه به اطناب در لایه های روایت می انجامد. شعرها زایش خلاقانه ای از پست مدرنیسمی است که البته در این کتاب دو عنصر “نسبیت” و “خرده روایتی محوری” که از عناصر مهم این گونه آفرینش است، خیلی محو و در سایه حرکت می کند. برخلاف آثار پیشین و این خود نشانه ی بافت هرمنوتیک سنت است که مقاومت شاعر را در هم شکسته.

درد شدید زیبایی؛ برآیند قالب زبان پخته تر و اجرای هنرمندانه تر است اما در محتوایی که می توانست با طراوت تر و شوخ و شنگ تر باشد و طنز پنهان می توانست اتمسفر نیرومند زبانی باشد که در خود پتانسیل های بسیاری دارد.

زیبایی این درد شدید چنان برای مخاطب مشهود نیست.

 

 

سوم: من عیسی بن خودم از مانا آقایی

 

این زبان سریع و سر راست با آن نگاه تلخ، گویی انفجار عقده های فرو خرده ای است که اصرار دارد راست و درست حرفش را بگوید و هیچ ابایی هم از توضیح دادن آن ندارد. گونه ای رآلیسم اجتماعی متنزل با حرف های کلی نتیجه حس و زبان شاعری است که گویی دهه ی هفتاد نتوانست حس واقعی او را از مسیر زبان مرسوم و پیچیده ی آن سال ها بازتاب دهند و آشکار کند.

او شاعر ساده ای که در برخورد با زبان کُنشی (باتلر) از نوع “تهران” به ارایه روایتی نخ نما می پردازد با پرداخت کلی و شعر “بازگشت” او گرچه لحن “آیه های زمینی” را با خود دارد سخن عامیانه است.

این فضا و لحن و روایت مسلماً، ارمغان شعرهای دهه هفتادی، دوره ی سراب گونه ی آن رویا و نزدیکی ابتذال وار این فضا.

اما غزل های مانا آقایی هم چنان لحظه های ناب و درخشانی دارد با اجرای موثر نثر شعرهای “عسل” و “گاوآهن”.

نوستالژی فوبیای مدرنیته و آرمان گرایی از مجموعه ی “من عیسی بن خودم” روایتی خطی به دست می دهد تا بتواند با دست یابی به یک زبان فرا  راحت تر به تحلیل زیست جهان خود بپردازد.

چهارم: راه رفتن روی بند از روجا چمنکار

 

روجا چمنکار شاعری تربیت شده؛ محصول تمرین و آموزش و حرکت متدرجانه در شعر و “راه رفتن روی بند” با تانی و تمرکز است.

حالا در این کتاب، او به زبانی پخته تر و معیار دست یافته، به شعری شهری، مدرن با آشکاره گی لحن و آکوستیک متوازن کلمات.

در این کتاب با شعرهایی چون “بندباز” مواجهیم که در خود ترجیح مکرری دارد خصیصه ی مشترک شعر دهه هشتاد و درصدر آن کسانی چون حافظ موسوی، سعدی گلبیانی و گروس عبدالملکیان است. این تکنیک به جای مرکز قرار دادن کلمه، نقش محوری را به جمله ها می دهد و به جای موقعیت اغوایی، به مقصد می اندیشد که بخشی از انرژی شعر را به حاشیه می برد.

روایت چمنکار روایتی یکدست است همراه با تعلیق هایی که می تواند تغافل و نیرومندی بیشتری را در خود پنهان داشته است.

زبان او محتاج اتفاق است؛ “کنسرواتوریسم” پنهان در شعر چمنکار باید در آینده ای نزدیک پوست اندازی کند، جامه بدراند گستاخی و جسارتی بیشتر، این شاعر تربیت شده را از سیکل بسته، آرام، تراشیده و صیقل یافته ی حس او شهودش قدری رها و جدا کند.

 

در پایان و جمع بندی گفتار خویش باید بگویم:

شعر گله داران معرف گونه ای شعر متفردانه ی معطوف به اجرا و ساختار دیالکتیکی.

شعر شاه حسینی معرف روایتی غیر متمرکز و زبانی در هاله ای از آماتوریسم خلاقانه.

شعر آقایی معرف روایتی رآلیسمی، اجتماعی و روزمره معطوف به بافت محتوایی.

شعر چمنکار معرف روایتی مدرن ومبتنی بر گفتمان های حسی_محتوایی جامعه امروز ایران.