- هامون ایران - https://www.hamooniran.ir -

به بهانه تشکیل وزارت تنهایی در انگلیس؛ مقاله ای از ضرغام نره ئی

به بهانه تشکیل وزارت تنهایی در انگلیس

ضرغام نره ئی

شاعر و منتقد ادبی

یکم- دیالوگی از فیلم هامون

حمید هامون (زنده یاد خسرو شکیبائی): ولی این مربوط میشه به دوره خاصی که من داشتم روی تزم کار می‌کردم. داشتم به این فکر می‌کردم که آدم باید خودش باشه یا دیگری؟! به کتاب «ترس و لرز» فکر می‌کردم و راستش خودم هم دچار ترس و لرز شده بودم. چون توی اون کتاب… ببین من می‌خواستم ببینم چرا ابراهیم پدر ایمان‌ه؟! می‌خواستم به عمق عشق ابراهیم به اسماعیل پی ببرم… می‌خواستم ببینم ابراهیم واقعاً از عمق عشق و ایمان می‌خواست پسرش رو بکشه؟! اسماعیل؟ پسرش‌رو؟ بزرگترین عزیزش‌رو؟ عشقش‌رو؟ این یعنی چی؟! آدم به دست خودش سر پسرش‌رو ببره؟! ابراهیم می‌تونست نره… می‌تونست بگه نــه! اما رفت و اسماعیل‌رو زد زمین… گفت همین‌ه!… همین‌ه!… همین‌ه…! امر، امر خــداست! و کــاردرو کشیــد… [فیلم #هامون، داریوش مهرجویی، ۱۳۶۸]

دوم- تفکیک بین تنهایی و احساس تنهایی

تمایزی بنیادین بین «تنهایی» و «احساس تنهایی» وجود دارد؛ می‌توانیم این‌گونه بیان کنیم که هیچ‌کدام از این دو لازم و ملزوم یکدیگر نیستند. چه بسا، کسی برای سیزده‌به‌در با خانواده‌اش به جنگلی که انبوهی از انسان‌ها او را احاطه کرده‌اند برود ولی با این وجود هم‌چنان «احساس تنهایی» کند. یا برعکس، کسی به انتخاب خودش کنجِ عزلت را برگزیند ولی «احساس تنهایی» نکند.

در هر حال، محل بحثم «احساس تنهایی» است. اینکه چرا و چگونه زائیده می‌شود؟ و به قول صادق هدایت: «در زندگی زخم‌هایی هست که مثل خوره روح را آهسته و در انزوا می‌خورد و می‌تراشد. …- زیرا بشر هنوز چاره و دوائی برایش پیدا نکرده و تنها داروی آن فراموشی بتوسط شراب و خواب مصنوعی به‌وسیله افیون و مواد مخدره است- ولی افسوس که تأثیر این گونه داروها موقت است و بجای تسکین، پس از مدتی بر شدت درد می‌افزاید.» [بوف کور]

بنابراین، از دیدگاه روان‌شناسی و جامعه‌شناختی می‌شود «احساس تنهایی» را تحلیل کرد. با این حال، معتقدم کندوکاوِ چنین مسائلی در سطح روان‌شناسی به نوعی فرار از اصل مسئله و تن دادن به جبر است. بدین معنا که به جای پذیرفتن رویکردی ذهنی بر نگاهی عینی تأکید شود. اینکه هم‌چون رمان ۱۹۸۴جورج اُروِل «احساس تنهائی» را زائیده اجتماع و محیط پیرامونی بدانیم. وقتی چنین دیدگاهی داشته باشیم آسان‌تر می‌توانیم به مقابله با «احساس تنهائی» بپردازیم؛ چرا که تغییر محیط پیرامونی به مراتب راحت‌تر از تغییر ژن، بافت‌های سلولی یا خلق و خوی موروثی است. درست از همین جاست که احساس تنهائی با توتالیتاریسم پیوند می‌خورد.

داریوش محمدی مجد مؤلف کتاب «احساس تنهائی و توتالیتاریسم» به مدد نظریه توتالیتاریسم هانا آرنت احساس #تنهایی را در دو حوزه‌ بررسی می‌کند. یکی احساس تنهایی مرتبط با مسائل خصوصی همچون مذهب، خانواده، عشق و… که جنبه‌های شخصی‌تری از زندگی فردی را منعکس می‌کند که عموماً افراد به این نوع از احساس تنهایی توجه دارند. نوع دیگری از احساس تنهایی وجود دارد که از جامعه نشأت می‌گیرد. در اینجا دیگر بستری اجتماعی و نه شخصی آن را به وجود آورده است. فرقی که این نوع احساس تنهایی با موارد مشابه دارد آن است که در اینجا علتی عمومی و مشترک در میان انسان‌ها (توتالیتاریسم) موجب احساس تنهایی شده است.

سوم- تمایز بین احساس تنهایی و سایر بیماری‌های روانی

احساس تنهایی با انواع بیماری‌های روانی نظیر نوروزها، سایکوزها و… متفاوت است. فردِ دارای احساس تنهایی، میل به برقراری روابط جدید برای کاستن آن را دارد، یعنی برخودتحمیل‌شده (Self-imposed) نیست، در صورتی که برای مثال فرد افسرده (Depression) بی‌میل به تحمیل کردن دردش به دیگری است و از این‌رو در انزوا باقی می‌ماند. انسان تنها زیاد فریاد می‌زند، حال آنکه انسان افسرده گریه می‌کند. (محمدی مجد، ۱۳۸۷، ص:۲۵) نویسنده در ادامه به تمایز بین احساس تنهایی و مواردی ازقبیل غم، اندوه، انفراد و انزوا نیز می‌پردازد.

 

پ.ن۱: آوردن دیالوگ‌های فیلم هامون از این جهت بود که فیلم مذکور نمونه‌ای کم‌نظیر از فیلمی وطنی‌ست که «احساس تنهایی» را با هنرمندی تمام به تصویر می‌کشد؛ گرچه نمونه‌های خارجی مطرحی همچون ممنتو (کریستوفر نولان)، پرتقال کوکی (استنلی کوبریک) و سه‌رنگ (کریستوف کیشلوفسکی) [خاصه آبی] نیز به خوبی از عهده نمایش دغدغه‌های اگزیستانسی، تنهایی و احساس تنهایی انسان برآمده‌اند.

پ.ن۲: کسانی که علاقه‌مند به مطالعه بیشتر در این زمینه هستند، توصیه می‌کنم حتماً کتاب «احساس تنهایی و توتالیتاریسم» را بخوانند. [محمدی مجد، داریوش، احساس تنهایی و توتالیتاریسم، نشر روشنگران و مطالعات زنان، چاپ اول، ۱۳۸۷]