جامعه مدنی ایران در طول بیش از یکصد سال اخیر که از جنبش مشروطیت می گذرد، همواره در میانه کشاکش ساختارهای استبدادی/دموکراتیک دست و پا زده است. در برخی اوقات با بهار فعالیتهای احزاب و اصناف و رسانهها همراه شدهایم و در دورانی دیگر با پاییز فعالیتهای مدنی و داوطلبانه همراه بودهایم. دولت و ساختارهای بروکراتیک چنان در این صورتبندیهای گفتمانی نقشآفرینی کردهاند که اینگونه به ذهن متبادر شده که انگار جامعه مدنی در ایران، ادامه ساز و برگ ایدئولوژیک دولتها بوده است؛ که اگر دولتی توسعه طلب بر روی کار میآمده، باعث سرخوشی تشکلهای غیردولتی شده